روی پای کوک نشست
(روی پای کوک نشست)
+م... معذرت میخوام ارباب...
_بلند تر بگو
+من معذرت میخوام ارباب (کمی بلند تر حرف میزنه)
_آفرین حالا برو ویسگی رو برام بریز و بیار...
+چشم..
(ریخت)
_آفرین
(فردا صبح)
(جونگکوک بیدار شد و دید توی تخت یه دختر کنارش خوابیده کمی دقت کرد و دید ات کنارش خوابیده)
_وایسا ببینم دیشب چه گوهی خوردم؟ نکنه باهاش.... وای نه نه
+(کم کم بیدار شد) چیزی شده؟
_من و تو؟
+من و تو چی؟ وایسا نه ما اینکار رو نکردیم دیشب رو یادت نیست ارباب؟
_نـ... نه!
+دیشب من رو به عنوان مادرت توی بغلت گرفتی (خجالت)
_وادفاک من چه گوهی خوردم؟
+شما..(خواست تکرار کنه)
_تمومش کن! اگه درباره این به کسی چیزی بگی میکشمت میدونی که من با کسی شوخی ندارم فهمیدی؟
+بـ.. بله ارباب
+م... معذرت میخوام ارباب...
_بلند تر بگو
+من معذرت میخوام ارباب (کمی بلند تر حرف میزنه)
_آفرین حالا برو ویسگی رو برام بریز و بیار...
+چشم..
(ریخت)
_آفرین
(فردا صبح)
(جونگکوک بیدار شد و دید توی تخت یه دختر کنارش خوابیده کمی دقت کرد و دید ات کنارش خوابیده)
_وایسا ببینم دیشب چه گوهی خوردم؟ نکنه باهاش.... وای نه نه
+(کم کم بیدار شد) چیزی شده؟
_من و تو؟
+من و تو چی؟ وایسا نه ما اینکار رو نکردیم دیشب رو یادت نیست ارباب؟
_نـ... نه!
+دیشب من رو به عنوان مادرت توی بغلت گرفتی (خجالت)
_وادفاک من چه گوهی خوردم؟
+شما..(خواست تکرار کنه)
_تمومش کن! اگه درباره این به کسی چیزی بگی میکشمت میدونی که من با کسی شوخی ندارم فهمیدی؟
+بـ.. بله ارباب
- ۶.۱k
- ۳۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط