غزلی نیست که در وصف تو کامل گردد

غزلی نیست که در وصف تو کامل گردد
دل زارم به فدایت که چه قابل گردد

در ره عشق تو جان میدهم و هستی خویش
گوشه چشمی بنمایی همه حاصل گردد

ماه من ؛ پرده برانداز ز روی مه خود
تا که چشم و دل من مست شمایل گردد

با خیال تو کنم ولوله در سینه بپا
نفسم بی تو بدان زهر هلاهل گردد

بی تو عمریست که سر میشود این تنهایی
کن قبول این دل دیوانه که عاقل گردد

کشتی عشق تو لنگر بزند در دل من
رد پای تو اگر نقش به ساحل گردد.
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAADwlabGn5JpFx5ds8A
دیدگاه ها (۴)

گر مرا ترک کنی من زغمت می سوزمآسمان را به زمین جان خودت م...

کاش میشد صداتو نفس کشید، نفساتو بوسید، بوسه هاتو شنید.بوسه ر...

نگاهم می کنی احساس مردی عشق خو دارمو تا هستی بمان عمری کنارت...

کیِ کـجا ایـن گـونه من خــامت شــدم تا به خود باز آمدم بیمار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط