کارتها تقسیم شد

« کارتها » تقسیم شد
یکی من ، یکی تو
...... « بازی » ........
به همین سادگی ، شروع شد !

حکم من ، « دل » بود
« خِشت خِشت » آن ، احساس
....... حکم تو « خِشت »
به سختی « دلِ سنگت » !

« تمام دلم » را که بردی
بازی تمام شد !
.....و بلند شدم
« میز بازی ، جایی برای بازندگان ندارد »
.... اما ..........

« از ته دل دعا کردم » خدا کند !
در بازی با « دیگران »
« حکم تو » دل نباشد
...... و « حکم آنها » ، خشت !!


تا « هیچوقت » نفهمی
با چه « حالی » رفتم !!

دیدگاه ها (۲)

در صورت آدمی دوچیز مهم است:یکی لبخند ودیگری عمق نگاهشاین دور...

ی انرژی مثبت‌____چه هوایی چه طلوعی جانم باید امروز حواسم باش...

شعر یک کودک سیاه پوست که بهترین شعر سال شد When I born, I bl...

.در رفاقت تنها مادرم برنده شد چون شیری که به من داد پس نگرفت...

خــوش حــآل و آزآد تکپآرتی jk با تن سرد برگشت به خونه ...

# رز _ سیاه PART _ 49تارا: از وقتی یادمه بعد یه دوره کوتاهی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط