درد دلهایم...
#درد_دلهایم...
نوشتم درد دلہایم ،همہ گفتند عالے بود
ندانستند ڪہ درمانے ،براے زخم ڪارے بود
نوشتم درد دلہایم، شبیہ شعر بر دفتر
ندانستند ڪہ هر شعرم، برایم یادگارے بود
نوشتم درد دلہایم، همہ خواندند اما حیف
ندانستند ڪہ سوز من، همہ ازغمگسارے بود
نوشتم درد دلہایم ،همہ گفتند شاعر شد
ندانستند ڪہ دلتنگے، دلیل بیقرارے بود
نوشتم درد دلہایم ،گهے شاد و گهے غمگین
ندانستند ڪہ این خنده، فقط چہره نگارے بود
نوشتم درد دلہایم ،زدست روزگار بد
ندانستند ڪہ اشڪ چشم ،برایم برد بارے بود
نوشتم درد دلہایم ،بہ شبہا ڪنج یڪ خلوت
لقب سنگ صبورم داد،عجب شب زنده دارے بود...
نوشتم درد دلہایم ،همہ گفتند عالے بود
ندانستند ڪہ درمانے ،براے زخم ڪارے بود
نوشتم درد دلہایم، شبیہ شعر بر دفتر
ندانستند ڪہ هر شعرم، برایم یادگارے بود
نوشتم درد دلہایم، همہ خواندند اما حیف
ندانستند ڪہ سوز من، همہ ازغمگسارے بود
نوشتم درد دلہایم ،همہ گفتند شاعر شد
ندانستند ڪہ دلتنگے، دلیل بیقرارے بود
نوشتم درد دلہایم ،گهے شاد و گهے غمگین
ندانستند ڪہ این خنده، فقط چہره نگارے بود
نوشتم درد دلہایم ،زدست روزگار بد
ندانستند ڪہ اشڪ چشم ،برایم برد بارے بود
نوشتم درد دلہایم ،بہ شبہا ڪنج یڪ خلوت
لقب سنگ صبورم داد،عجب شب زنده دارے بود...
۱.۷k
۰۴ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.