مشکی طلایی
#مشکی_طلایی
#پارت۲۳
#رهام
امیر که رفت منو فاطمه نشستیم رو صندلی های کنار رودخانه
ــ اینو پدر پدربزرگ امیر درست کرده
+پدر پدر بزرگش😳
ــ اره بعد که مرد سندش به نام پدربزرگش کردن بعد که پدر بزرگش مرد به نام باباش کردن
+رهام این رودخانه از کجا میاد؟؟
ــ مصنوعیه
+یعنی چی مصنوعیه
ــ این رودخانه لوله بهش وصله
+عه
ــ اره
...نیم ساعت بعد...
امیر با کلی خرت و پرت اومد
امیر:خب ما رسیدیم خوش اومدیم
ــ سلام کردن بلد نیستی
+نیم ساعت پیش پیشت بودم
ــ خب چه ربطی داره باید سلام کنی
+باشه سلام
ــ سلام
+خوبی اقای هادیان
ــ ممنون
نرگس:امیر دوتا کیسه برداشتی رفتی منو به این همه چیز میز تنها گزاشتی😩
+اوو ببخشید بــِده من
ــ چرا اینقد چیز میز خریدی
+چون دوست داشتم
ــ قانع شدم😐
+خب بچه ها کوبیده دوست دارین یا جوجه
من گفتم هردو امیر هم گفت هر دو فاطمه گفت کوبیده نرگس گفت جوجه
ــ اصلا ده تا سیخ جوجه ده تا سیخ کوبیده درست کن
+اوکی
من و امیر رفتیم ناهار درست کنیم و فاطمه و نرپس رفتن تو باغ قدم بزنن
#فاطمه
ــ نرگسی
+جونم
ــ ت ماشین تنها بودین امیر بهت چی میگفت؟؟
+به تو چه فضول
ــ ایشش حالا یه سوالی پرسیدم
+سوالت خیلی بد بود
ــ اه اصلا من میرم پیش بچه ها
+برو😐
از نرگس دور شدم و رفتم پیش بچه ها
رهام:پس نرگس کو؟
ــ اونجاست داره قدم میزنه
امیر:من میرمـ پیشش که تنها نباشه
#امیر
به بهونه این که نرگس تنها نباشه رفتم پیش نرگس
ــ چرا تنها قدم میزنی
+خب شما اونجا بودین
ــ ببینم با فاطی قهری
+نـه
ــ چرا انگار یه چیزی شده
+اره فاطمه خیلی
میخوره زمین
+اخخخ
ــ چیشد
+اخخخ دستم
فعلا تا اینجا مغزم کشید
#پارت۲۳
#رهام
امیر که رفت منو فاطمه نشستیم رو صندلی های کنار رودخانه
ــ اینو پدر پدربزرگ امیر درست کرده
+پدر پدر بزرگش😳
ــ اره بعد که مرد سندش به نام پدربزرگش کردن بعد که پدر بزرگش مرد به نام باباش کردن
+رهام این رودخانه از کجا میاد؟؟
ــ مصنوعیه
+یعنی چی مصنوعیه
ــ این رودخانه لوله بهش وصله
+عه
ــ اره
...نیم ساعت بعد...
امیر با کلی خرت و پرت اومد
امیر:خب ما رسیدیم خوش اومدیم
ــ سلام کردن بلد نیستی
+نیم ساعت پیش پیشت بودم
ــ خب چه ربطی داره باید سلام کنی
+باشه سلام
ــ سلام
+خوبی اقای هادیان
ــ ممنون
نرگس:امیر دوتا کیسه برداشتی رفتی منو به این همه چیز میز تنها گزاشتی😩
+اوو ببخشید بــِده من
ــ چرا اینقد چیز میز خریدی
+چون دوست داشتم
ــ قانع شدم😐
+خب بچه ها کوبیده دوست دارین یا جوجه
من گفتم هردو امیر هم گفت هر دو فاطمه گفت کوبیده نرگس گفت جوجه
ــ اصلا ده تا سیخ جوجه ده تا سیخ کوبیده درست کن
+اوکی
من و امیر رفتیم ناهار درست کنیم و فاطمه و نرپس رفتن تو باغ قدم بزنن
#فاطمه
ــ نرگسی
+جونم
ــ ت ماشین تنها بودین امیر بهت چی میگفت؟؟
+به تو چه فضول
ــ ایشش حالا یه سوالی پرسیدم
+سوالت خیلی بد بود
ــ اه اصلا من میرم پیش بچه ها
+برو😐
از نرگس دور شدم و رفتم پیش بچه ها
رهام:پس نرگس کو؟
ــ اونجاست داره قدم میزنه
امیر:من میرمـ پیشش که تنها نباشه
#امیر
به بهونه این که نرگس تنها نباشه رفتم پیش نرگس
ــ چرا تنها قدم میزنی
+خب شما اونجا بودین
ــ ببینم با فاطی قهری
+نـه
ــ چرا انگار یه چیزی شده
+اره فاطمه خیلی
میخوره زمین
+اخخخ
ــ چیشد
+اخخخ دستم
فعلا تا اینجا مغزم کشید
۶.۱k
۱۶ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.