امشب م ستاره و ی ماه چیده ام

امشب ڪمۍ ستاره و یڪ ماه چیده ام ؛
آرۍ ،تـو را بہ حد جنون خواب دیده ام ؛

دستان سرد و بۍ رمقمــ باورش نشد ،
وقتۍ بہ لمس باور دستٺ رسیده ام ؛

گوشمـــــ غریب بود بہ آواۍ رفتنٺ ؛
شاید صداۍ پای تو را ڪم شنیده ام

من بودمــ و ستاره و یڪ ڪهکشان امید،
گویۍ بہ سمٺ و سوۍخدا پر ڪشیده ام

از شوق دیدنٺ بہ همین لحظہ ۍ عزیز ،
یڪ بند و یڪ نفس بہ وصالٺ دویده ام؛

من منتظر نشستہ بہ بوسیدنٺ ولۍ ،
یادم نبود ، این همہ را خواب دیده ام
دیدگاه ها (۱)

ﻣﻬﺮﺑﺎﻧــــﻢ!!!ﺑﻬﺎﻧـــﻪ ﻫــــﺎﯼ ﮔـــﺎﻩ ﻭ #ﺑـﯽ ﮔﺎﻫــــﻢ ﺭﺍ ﺑــ...

می آیییک شبرو به آسمان دراز بکشیمتو ماه را رصد کنیمن چشمان م...

سڪوتی ڪردم از دردم ڪه یارم با خبر گرددڪه شاید با سڪوٺ من دوب...

چہ شبیخون قشنگـۍ زده آغـاز نگاهٺباز هم صید خودش ڪرده مرا ، ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط