وقتی میری کنسرت تا سوپرایزش کنی اما یه نفر مزاحمت میشه و
وقتی میری کنسرت تا سوپرایزش کنی اما یه نفر مزاحمت میشه و ....
🌹🍒🧧
.
.
.
هانا : تهیونگا
تهیونگ: جانم
هانا: امروز دیر میای ؟
تهیونگ: آره بیبی امشب کنسرت داریم
هانا: اوکی پس من شام درست کنم؟
تهیونگ: اومممم ساعت ۱۲ شب میرسم پس تو خودت بخور و بخواب باشه بیبی من ؟
هانا: باشه ...
تهیونگ : لباست چه پشمالو عه
هانا: خودت خریدی
تهیونگ: آره چون تو خرسی کوچولوی منی🐻🐾🦋
هانا : هییییی
تهیونگ: ( و هانا رو بوس میکنه )
.
.
.
تهیونگ: هانا عزیزم من دارم میرم
هانا : باشه عزیزم خدافظ
( و از لب میبوستش ، تهیونگ رفته)
هانا: حالا من میرم کنسرت ، خب کنسرت ساعت ۷ شب شروع میشه پس الان ساعتتتتتت ۶ هست خب من باید ساعت ۷ و نیم حرکت کنم اوکی من برم آماده شم ....
.
.
.
.
ساعت : ₁₉
( هانا لباسش رو پوشیده بود و همه ی کار هاشو کرد و رفت کنسرت تهیونگ رو تونست ببینه ولی همین که جلو تر رفت یهو دستی دور کمرش حس شد اول فکر کرد تهیونگه ولی دید که الان پارت تهیونگ بود و تهیونگ داشت اجرا میکرد و میخوند با ترس برگشت و جیغی زد که تهیونگ شنید یهو باندا از کار افتاد
تهیونگ رفت پشت صحنه اعضا هم اومدن و تهیونگ با صحنه ای که دید خون جلو چشماشو گرفت
کوک: ها نااااا
تهیونگ : عوضی عوضییییییییی... ( و افتاد رو مرده و تا میتونست پسر رو زد )
هانا : بسه تهیونگگگگ
تهیونگ؛ هانا خوبی ؟
هانا: تهیونگ تو خوبی ؟
تهیونگ: بیا اینجا ( به بغلش اشاره کرد و با تمام وجودش بوی موهای عروسکش رو بویید نمیتونیست این رو تحمل کنه که یکی اونرو ازش بگیره )
تهیونگ: چرا اومدی ایجا ها؟
هانا: من رو ببخش من اومدم تا تورو سوپرایزت کنم اما انگار قسمتت نشد
تهیونگ: اینکه من هر روز میبینمت یکی از بهترین هدیه هاس چطور آخه اینکارو کردی )
کوک: حالت خوبه زن داداش
نامجون: اگه حالت بده میخوای به سونگ هون بگم ( دکترشون)
هانا: نه ، مرسی پسرا اما نیازی نیست 🙂
پسرا : اوکی
نامجون : تهیونگ اگه بخوای میتونی اجرا کنی یا میتونی بمونی پیش هانا بمونی
تهیونگ: نه ....میخوام پیش هانا بمونم امروز نمی تونم اجرا کنم
نامجون: اوکی پس به آرمی ها خبر میدم
تهیونگ: ممنون هیونگ ....بیب بریم ؟
هانا: بریم
.
.
.
تهیونگ و هانا رسیدن خونه و خوابیدند و از اون موقع تهیونگی هواسش بیشتر به عروسکش بود ...
.
.
.
.اینم از این بای انجلز هاااا
یه کی دیگه فیک هم هست که میخوام بعدا بنویسم اگر میخواید فیک شماهم نوشته بشه زیر همین پست برام کامنت بزار فیک از کی باشه و موضوعش رو هم بگو وگرنه نوشته نمیشه .....
باییییییی
بوس بهتونننن😍😍😍😍🤩🤩🤩🤩😇
.
.
.
هر چه قدر خواستین گزارش کنین دهنتون رو سر ویس میکنممم
🌹🍒🧧
.
.
.
هانا : تهیونگا
تهیونگ: جانم
هانا: امروز دیر میای ؟
تهیونگ: آره بیبی امشب کنسرت داریم
هانا: اوکی پس من شام درست کنم؟
تهیونگ: اومممم ساعت ۱۲ شب میرسم پس تو خودت بخور و بخواب باشه بیبی من ؟
هانا: باشه ...
تهیونگ : لباست چه پشمالو عه
هانا: خودت خریدی
تهیونگ: آره چون تو خرسی کوچولوی منی🐻🐾🦋
هانا : هییییی
تهیونگ: ( و هانا رو بوس میکنه )
.
.
.
تهیونگ: هانا عزیزم من دارم میرم
هانا : باشه عزیزم خدافظ
( و از لب میبوستش ، تهیونگ رفته)
هانا: حالا من میرم کنسرت ، خب کنسرت ساعت ۷ شب شروع میشه پس الان ساعتتتتتت ۶ هست خب من باید ساعت ۷ و نیم حرکت کنم اوکی من برم آماده شم ....
.
.
.
.
ساعت : ₁₉
( هانا لباسش رو پوشیده بود و همه ی کار هاشو کرد و رفت کنسرت تهیونگ رو تونست ببینه ولی همین که جلو تر رفت یهو دستی دور کمرش حس شد اول فکر کرد تهیونگه ولی دید که الان پارت تهیونگ بود و تهیونگ داشت اجرا میکرد و میخوند با ترس برگشت و جیغی زد که تهیونگ شنید یهو باندا از کار افتاد
تهیونگ رفت پشت صحنه اعضا هم اومدن و تهیونگ با صحنه ای که دید خون جلو چشماشو گرفت
کوک: ها نااااا
تهیونگ : عوضی عوضییییییییی... ( و افتاد رو مرده و تا میتونست پسر رو زد )
هانا : بسه تهیونگگگگ
تهیونگ؛ هانا خوبی ؟
هانا: تهیونگ تو خوبی ؟
تهیونگ: بیا اینجا ( به بغلش اشاره کرد و با تمام وجودش بوی موهای عروسکش رو بویید نمیتونیست این رو تحمل کنه که یکی اونرو ازش بگیره )
تهیونگ: چرا اومدی ایجا ها؟
هانا: من رو ببخش من اومدم تا تورو سوپرایزت کنم اما انگار قسمتت نشد
تهیونگ: اینکه من هر روز میبینمت یکی از بهترین هدیه هاس چطور آخه اینکارو کردی )
کوک: حالت خوبه زن داداش
نامجون: اگه حالت بده میخوای به سونگ هون بگم ( دکترشون)
هانا: نه ، مرسی پسرا اما نیازی نیست 🙂
پسرا : اوکی
نامجون : تهیونگ اگه بخوای میتونی اجرا کنی یا میتونی بمونی پیش هانا بمونی
تهیونگ: نه ....میخوام پیش هانا بمونم امروز نمی تونم اجرا کنم
نامجون: اوکی پس به آرمی ها خبر میدم
تهیونگ: ممنون هیونگ ....بیب بریم ؟
هانا: بریم
.
.
.
تهیونگ و هانا رسیدن خونه و خوابیدند و از اون موقع تهیونگی هواسش بیشتر به عروسکش بود ...
.
.
.
.اینم از این بای انجلز هاااا
یه کی دیگه فیک هم هست که میخوام بعدا بنویسم اگر میخواید فیک شماهم نوشته بشه زیر همین پست برام کامنت بزار فیک از کی باشه و موضوعش رو هم بگو وگرنه نوشته نمیشه .....
باییییییی
بوس بهتونننن😍😍😍😍🤩🤩🤩🤩😇
.
.
.
هر چه قدر خواستین گزارش کنین دهنتون رو سر ویس میکنممم
۸.۴k
۰۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.