چیزی از عشق بلاخیز نمیدانستم

چیزی از عشق بلاخیز نمی‌دانستم
هیچ از این دشمن خونریز نمی دانستم

عشق اگر پنجره‌ای باز نمی‌کرد به دوست
مرگ را اینهمه ناچیز نمی‌دانستم....
دیدگاه ها (۰)

مرا در "آغوشت" بگیرآغوشتمانند تکه‌ی "آخر پازل"مرا "کامل" میک...

‌اما گاهی کسی برایتعزیزتر از خودت می شودو برای دل اومی مانیح...

جانم فداي زلف توآن دم كه پرسمتكاين چيست؟موي بافته!گويي كه دا...

بیا، بماندوستم نداشتی هم خیالی نیستمن به اندازه جفتمان دوستت...

#شهیدانهگر عقل پشت حرف دل "اما" نمی‌ گذاشتتردید پا به خلوت د...

پنجره ها را که باز کردمسرد بودتنم لرزیداز این کوچه ی لخت و ع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط