مان دکمه ها باز پرهنتوباد که بوسه مفرستد به سنه ا

ميان دکمه هاي باز پيرهنت..وبادي که بوسه ميفرستد به سينه ات کدام يک مقصرترند؟ سرد است اتاق وسردتر وقتي چشم هايم هم بي حيايي باد را ميبينند هم پرده اتاق را.اين پرده که از حسادت پنجره چيزي انگار نميداندبلند ميشوم ميندم پنجره را ونگاه ميکنم به ارامشي که به چشمهاي پنجره برگشته وفکر ميکنم چه خوب ميشد اگر دستهايت بلند ميشد وپنجره پيرهن مرا........
دیدگاه ها (۱)

وقتي کسي زياد از رفتن حرف مي زند قبلا رفته است. فقط مي خواهد...

بهترين جفت در جهان خنده و گريه است آنها هيچگاه يکديگر را همز...

وقتي متوجه مي شويد که در موقعيت کمک به کسي قرار داريد، شاد ب...

من بودم تو و يک عالمه حرف ... و ترازويي که سهم تو را از شعره...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط