Red snow
part①⓪
یونگی: جوری خودمو ساختم که به بقیه بفهمونم من مثل یه حیوون دست اموز نیسنم الو شما وقت گرفتع بودین؟
رفت منم تو حس حال خودم بودم که یکی دستمو گرفت و بردم نگا کردم خاله یونجی بود
جیمین: اما خاله
جیا: زر نزن دو دقیقه یونجی من اینو لای پر قو بزرگ کردم مواظبش باش
جیمین: لای سرزنش و تحقیر اره
کوک: هی اگه این ازدواج کنه منم شوهر میخوام
ته: اوک منم اینو میبرم
کوک: تو نه تو نه ولم کننننننن
داشتم راه میرفتم که پام پیچ خورد
یونگی: خب این اصلا به من ربطی نداره
اومد کولم کرد
جیمین: من میتونم راه بیاما
یونگی: بلشه خب شما باید این کارو بکنید
نارا: اهمیتی نداد
منو برد تویه خونه ای که اصلا نمیشناختمش
یونگی: ساکت میشینی یه گوشه فرلره بیش از صد نفر بیان اینجا
۹ ساعت تمام هی میومدن و میرفتن همشم درمورد من سوال میپرسیدن
یونگ: خوش باشین
تا در بسته شد همشون وسط خونه ولو شدن
یونجی: چه خسته شدما
یونگی: فکم درد گرفت اخه این چه ادمی بودا
یونگ: پوففف بلخره تمام شد تا کب تمام شد
یونگی: یه ماه دیگه
یونجی: پس خیلی زیاد بودن
یونگی: اره
جیمین: گوشتون داره زنگ میخوره" اروم، مظلوم"
یونگی: به تو ربطی نداره بزار زنگ بخوره " نسبتا بلند"
یونجی: چی روش نوشته
جیمین: بزار ببینم نوشته تهیونگ
اومد گوشیشو برداشتو رفت
یونگ: بخاطر این اخلاقش شرمنده
جیمین: نه اشکالی نداره
یونجی:
یونگی: جوری خودمو ساختم که به بقیه بفهمونم من مثل یه حیوون دست اموز نیسنم الو شما وقت گرفتع بودین؟
رفت منم تو حس حال خودم بودم که یکی دستمو گرفت و بردم نگا کردم خاله یونجی بود
جیمین: اما خاله
جیا: زر نزن دو دقیقه یونجی من اینو لای پر قو بزرگ کردم مواظبش باش
جیمین: لای سرزنش و تحقیر اره
کوک: هی اگه این ازدواج کنه منم شوهر میخوام
ته: اوک منم اینو میبرم
کوک: تو نه تو نه ولم کننننننن
داشتم راه میرفتم که پام پیچ خورد
یونگی: خب این اصلا به من ربطی نداره
اومد کولم کرد
جیمین: من میتونم راه بیاما
یونگی: بلشه خب شما باید این کارو بکنید
نارا: اهمیتی نداد
منو برد تویه خونه ای که اصلا نمیشناختمش
یونگی: ساکت میشینی یه گوشه فرلره بیش از صد نفر بیان اینجا
۹ ساعت تمام هی میومدن و میرفتن همشم درمورد من سوال میپرسیدن
یونگ: خوش باشین
تا در بسته شد همشون وسط خونه ولو شدن
یونجی: چه خسته شدما
یونگی: فکم درد گرفت اخه این چه ادمی بودا
یونگ: پوففف بلخره تمام شد تا کب تمام شد
یونگی: یه ماه دیگه
یونجی: پس خیلی زیاد بودن
یونگی: اره
جیمین: گوشتون داره زنگ میخوره" اروم، مظلوم"
یونگی: به تو ربطی نداره بزار زنگ بخوره " نسبتا بلند"
یونجی: چی روش نوشته
جیمین: بزار ببینم نوشته تهیونگ
اومد گوشیشو برداشتو رفت
یونگ: بخاطر این اخلاقش شرمنده
جیمین: نه اشکالی نداره
یونجی:
۳.۳k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.