از کتاب

.
ﺗﻨﻬﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﺩ ﮐﻪ
ﺗﻤﺎﻣﯿﺖِ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺫﻫﻨﻤﺎﻥ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﻨﯿﻢ.
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺫﻫﻨﻤﺎﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ،
ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺗﺶ ﺭﺍ ﺗﺸﺮﯾﺢ ﮐﻨﯿﻢ.
ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭼﺮﺍﻫﺎﯼ
ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺕ ﺍﻭ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﯾﻢ ...
ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺫﻫﻦ ﺭﺍ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﯾﻦ
ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ :
ﻫﻨﻮﺯ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺫﻫﻦ ﺧﻮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ !
.
"ﺍﻭﺭﯾﺎﻧﺎ ﻓﺎﻻﭼﯽ"
از کتاب:ﺯﻧﺪﮔﯽ، ﺟﻨﮓ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻ
دیدگاه ها (۲)

..⁧همه می پرسند:چیست در زمزمه مبهم آب؟چیست در همهمه دلکش برگ...

لاله دیدم روی زیبا توام آمد بیادشعله دیدم سرکشی های توام آمد...

گردآن خانه بگردم که در او خلوت تستسگ طالع شومش کیست که همصحب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط