یک استاد دانشگاه میگفت یک بار داشتم برگههای امتحان را

یک استاد دانشگاه می‌گفت: یک بار داشتم برگه‌های امتحان را تصحیح می‌کردم. به برگه‌ای رسیدم که نام و نام خانوادگی نداشت. با خودم گفتم ایرادی ندارد. بعید است که بیش از یک برگه نام نداشته باشد. از تطابق برگه‌ها با لیست دانشجویان صاحبش را پیدا می‌کنم. تصحیح کردم و 17/5 گرفت. احساس کردم زیاد است. کمتر پیش می‌آید کسی از من این نمره را بگیرد. دوباره تصحیح کردم 15 گرفت. برگه‌ها تمام شد. با لیست دانشجویان تطابق دادم اما هیچ دانشجویی نمانده بود. تازه فهمیدم کلید آزمون را که خودم نوشته بودم تصحیح کردم.
آری، اغلب ما نسبت به دیگران سخت‌گیرتر هستیم تا نسبت به خودمان و بعضی وقت‌ها اگر خودمان را تصحیح کنیم می‌بینیم:
به آن خوبی که فکر می‌کنیم، نیستیم.94/8/17ساعت21:02
دیدگاه ها (۳۰)

حکایت "الو "تلفن را الکساندر گراهام بل اختراع کرد و اولین خط...

داستان زیبای دوست دارم وقتی ۱۵ سالت بود و من بهت گفتم که د...

ازعالمی ..پرسیدند..بالاترین وزنه چند کیلو است. که یه نفر بزن...

داستان زیبا و اموزنده سرنوشتﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ ...

✍یک کلام حرف حساب 💫سلام به تک تک شما دوستان خوبمامروز می خوا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط