ادبیات خسته شد وقتی

ادبیات خسته شد وقتی.

حافظ از روی درد می خوانی.

به چخوف فکر می کنی اما...

هی مجلات زرد می خوانی.

در سرت زنگ می زند موتسارت...

ناظری در تو مولوی می خواند.

شجریان خسته یی درضبط...

چند سطری ز مثنوی می خواند.

یک نفر در شقیقه ام مجروح...

درد خود را به شعر ها می داد.

مثل یک ماهی اسیری که...

نعره می زد که مرگ بر صیاد.

به عمو خسروی شکیبایی...

بنویسید حال ما خوب است.

ادبیات خسته یی هستیم...

بغض هامان همه طلا کوب است.

...
| الهام قریشی |
دیدگاه ها (۱)

خـﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯾﺴﺖﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ می ﮐﻨﯽ ﺧﺪﺍ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭﺗﻮ ﺑ...

🎀 تــ❤ ️ـو پـــایــ🔚 ـان هــرجستـ🔃 ـجوی مـ😍 ــنـے 🎀 #لبیک_...

مواظب خودتان باشید!ماندن ها کوتاهنداین آدم هافقط خاطره می سا...

نمی‌دانم چرااما به قدری دوستت دارمکه از بیچارگی گاهی به حال ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط