ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند

ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند
بر حسن شور انگیز تو عاشق تر از پیشم کند

زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم
غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند

نور سحرگاهی دهد فیضی که می خواهی دهد
با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند

سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند

بستاند ای سرو سهی! سودای هستی از رهی
یغما کند اندیشه را دور از بد اندیشم کند


#رهی_معیری
🌹 10 اردیبهشت زادروزش گرامی باد
دیدگاه ها (۳)

با یار به گلزار شدم رهگذریبر گل نظری فکندم از بی‌خبریدلدار ب...

عشق ، تعبیرِ قشنگی است برایم از توورنه ، کمتر سخنی بود که مع...

شعر و صدا: علیرضا آذرلیلی بنشین خاطره ها را رو کن ... لب وا ...

گویند ترک غم بگو، تدبیر سامانی بجودرمانده را تدبیر کو، دیوان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط