تک پارتی ات و تهیونگ غمانگیز
تک پارتی ا.ت و تهیونگ غمانگیز
🖤دوست دارم
سئول / شب / ۳۶ : ۱۲ دقیقه
اون شب قشنگ وقتی که داشتن از رستوران بر میگشتن و سوار بر موتور سیکلت در دل شب میراندند، تو ذهن های شلوغشون فقط به فکر آینده بودند ، { روز عروسیشون } که قرار بود تا یک ماه دیگه اتفاق بیفته....
ا.ت در حالی که کمی ترسیده بود و کمر نامزدش ،تهیونگ رو گرفته بود متوجه زیاد بودن سرعت موتور شد
ا.ت : یواشتر برو من میترسم !
ته : نترس من پیشتم ، اینجوری زودتر میرسیم
ا.ت:توروخدا ، من میترسم
ته: باشه ، اما اول باید بگی دوستت دارم
ا.ت: دوست دارم، حالا میشه یواشتر بری؟
ته:صبر کن اول کلاه کاسکت منو بردار و بزار روی سر خودت چون اذیتم میکنه
ا.ت : باشه. و کلاه کاسکت رو روی سر خودش گذاشت
ا.ت: حالا آروم تر برو ، خیلی میترسم
ته : باشه ولی به یه شرط ، که منو محکم بگیری
روز بعد روزنامه ها نوشتند : برخورد یک موتور سیکلت با دیوار ساختمانی حادثه آفرید . در این حادثه که به دلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داد یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری در گذشت...
تهیونگ متوجه بریدن ترمز موتور شده بود و برای اینکه ا.ت نگران نشه بهش نگفت و با ترفندی کلاه کاسکت خودش رو روی سرش گذاشت و خواست برای آخرین بار جمله ی ☆{ دوست دارم }☆ رو از زبان ا.ت بشنوه و خودش رفت تا ا.ت بمونه
نظرتون ؟
ریدم؟
🖤دوست دارم
سئول / شب / ۳۶ : ۱۲ دقیقه
اون شب قشنگ وقتی که داشتن از رستوران بر میگشتن و سوار بر موتور سیکلت در دل شب میراندند، تو ذهن های شلوغشون فقط به فکر آینده بودند ، { روز عروسیشون } که قرار بود تا یک ماه دیگه اتفاق بیفته....
ا.ت در حالی که کمی ترسیده بود و کمر نامزدش ،تهیونگ رو گرفته بود متوجه زیاد بودن سرعت موتور شد
ا.ت : یواشتر برو من میترسم !
ته : نترس من پیشتم ، اینجوری زودتر میرسیم
ا.ت:توروخدا ، من میترسم
ته: باشه ، اما اول باید بگی دوستت دارم
ا.ت: دوست دارم، حالا میشه یواشتر بری؟
ته:صبر کن اول کلاه کاسکت منو بردار و بزار روی سر خودت چون اذیتم میکنه
ا.ت : باشه. و کلاه کاسکت رو روی سر خودش گذاشت
ا.ت: حالا آروم تر برو ، خیلی میترسم
ته : باشه ولی به یه شرط ، که منو محکم بگیری
روز بعد روزنامه ها نوشتند : برخورد یک موتور سیکلت با دیوار ساختمانی حادثه آفرید . در این حادثه که به دلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داد یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری در گذشت...
تهیونگ متوجه بریدن ترمز موتور شده بود و برای اینکه ا.ت نگران نشه بهش نگفت و با ترفندی کلاه کاسکت خودش رو روی سرش گذاشت و خواست برای آخرین بار جمله ی ☆{ دوست دارم }☆ رو از زبان ا.ت بشنوه و خودش رفت تا ا.ت بمونه
نظرتون ؟
ریدم؟
- ۸۶۳
- ۰۹ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط