من متوجه شدم که

من متوجه شدم که،
در اعماق نفرت درونم،
عشقی بی پایان وجود دارد.
من متوجه شدم که،
در انتهای گریه درونم،
لبخندی بی‌مانند وجود دارد.
من متوجه شدم که،
در پیچیده‌ترین آشوب‌های درونم،
آرامشی عمیق وجود دارد.
من متوجه شدم که،
در اعماق زمستان درونم،
تابستانی دلپذیر وجود دارد.
و این‌ها به من شادی می‌دهند.
و به همین دلیل است که برایم مهم
نیست دنیا با بیرحمی بر من فشار بیاورد، زیرا که در درونم چیزی قویتر،
با آن مقابله می‌کند...🌹🌿
دیدگاه ها (۰)

دوستت دارم،.....چون دوست داشتنَ‌ت مرا بزرگ می‌کندبزرگ می‌شوم...

اشتباه از ما بوداشتباه از ما بود که خوابِ سرچشمه را در خيالِ...

همیشه فردایی نیستتا زندگی فرصت دیگریبرای جبران این غفلت‌ها ب...

گاهی با خودم فکر میکنم؛اگر ماشین اختراع نشده بود؛آدم ها با ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط