مطمئن بودم که الان گونه هام قرمزه هنوز به این حرکتای یهوییش عادت ...
"𝙼𝙰𝙵𝙸𝙰 𝚆𝙰𝙸𝙵"
"𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟾"
مطمئن بودم که الان گونه هام قرمزه ، هنوز به این حرکتای یهوییش عادت نکرده بودم
انگاز از دیدن خجالتم سرخوش تر شده بود ، به خودت بخند مرتیکه ، الان این وضعیت من خنده داره ؟
تهیونگ ــــ ون اونجاس ، بیا بریم سوارشیم
با تعجب بهش خیره شدم ، یعنی انقدر تو فکر بودم که متوجه نشده بودم ؟
با دیدن ون مشکی روبهروم چشمام افتاد کف دستام ، تا به حال به حتی تو فیلمای اکشن هم چنین ونی ندیده بودم
با پوشش مشکی براق و بدنه آیرودینامیکی که داشت همچین بهش نمیخورد قیمتش کم باشه
با شوک نگاهم و به نیمرخ تهیونگ دوختم و گفتم :
ــــ تهیونگ این ون مال کیه ؟
تهیونگ ــــ مال کسی نیست رو برنامهی توره
اخم کمرنگی کردم و گفتم :
ــــ تور ؟ کدوم تور ؟
نگاه گرمش و بهم داد و گفت :
تهیونگ ــــ یه تور یه روزه از سمت بانکه ، تو قرعه کشی بهم تعلق گرفته ، منم گفتم خانمم و بیارم تا شاید دلش باهام نرم بشه
داخل ون حتی از بیرونش هم شیک تر بود ، پنجره ها دودی بود و پشت صندلی ها مانیتورهای هوشمند وصل شده بود و با روکش چرم صندلی ها یه وایب دارک رومنس ایجاد کرده بود
مخصوصا که راننده یه مرد عضلهای کت و شلواری بود که یه عینک مشکی و ایرپادم زده بود
یه کاسهای زیر نیم کاسه بود این تجملات انقدر شیک و چشمگیر بود که بعید میدونستم از پس بانک بر بیاد ولی خب تصمیم گرفتم الان فقط و فقط به تهیونگ فکر کنم نه چیز دیگهای
ردیف آخر نشستم و تهیونگم کنارم جا گرفت . سرم و به شونش تکیه دادم که بازوش و دور شونه هام حلقه کرد و سرش و روی سرم گذاشت
تهیونگ ــــ میدونی چند وقته نتونستم درست و حسابی بخوابم ؟
ــــ چرا !؟
"𝙱𝙻𝙰𝙲𝙺 𝙶𝙾𝙳𝙳𝙴𝚂𝚂"
"𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟾"
مطمئن بودم که الان گونه هام قرمزه ، هنوز به این حرکتای یهوییش عادت نکرده بودم
انگاز از دیدن خجالتم سرخوش تر شده بود ، به خودت بخند مرتیکه ، الان این وضعیت من خنده داره ؟
تهیونگ ــــ ون اونجاس ، بیا بریم سوارشیم
با تعجب بهش خیره شدم ، یعنی انقدر تو فکر بودم که متوجه نشده بودم ؟
با دیدن ون مشکی روبهروم چشمام افتاد کف دستام ، تا به حال به حتی تو فیلمای اکشن هم چنین ونی ندیده بودم
با پوشش مشکی براق و بدنه آیرودینامیکی که داشت همچین بهش نمیخورد قیمتش کم باشه
با شوک نگاهم و به نیمرخ تهیونگ دوختم و گفتم :
ــــ تهیونگ این ون مال کیه ؟
تهیونگ ــــ مال کسی نیست رو برنامهی توره
اخم کمرنگی کردم و گفتم :
ــــ تور ؟ کدوم تور ؟
نگاه گرمش و بهم داد و گفت :
تهیونگ ــــ یه تور یه روزه از سمت بانکه ، تو قرعه کشی بهم تعلق گرفته ، منم گفتم خانمم و بیارم تا شاید دلش باهام نرم بشه
داخل ون حتی از بیرونش هم شیک تر بود ، پنجره ها دودی بود و پشت صندلی ها مانیتورهای هوشمند وصل شده بود و با روکش چرم صندلی ها یه وایب دارک رومنس ایجاد کرده بود
مخصوصا که راننده یه مرد عضلهای کت و شلواری بود که یه عینک مشکی و ایرپادم زده بود
یه کاسهای زیر نیم کاسه بود این تجملات انقدر شیک و چشمگیر بود که بعید میدونستم از پس بانک بر بیاد ولی خب تصمیم گرفتم الان فقط و فقط به تهیونگ فکر کنم نه چیز دیگهای
ردیف آخر نشستم و تهیونگم کنارم جا گرفت . سرم و به شونش تکیه دادم که بازوش و دور شونه هام حلقه کرد و سرش و روی سرم گذاشت
تهیونگ ــــ میدونی چند وقته نتونستم درست و حسابی بخوابم ؟
ــــ چرا !؟
"𝙱𝙻𝙰𝙲𝙺 𝙶𝙾𝙳𝙳𝙴𝚂𝚂"
- ۳.۹k
- ۰۲ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط