توریستی که به اسپانیا سفر کرده بود خاطره جالبی را تعریف ک
توریستی که به اسپانیا سفر کرده بود خاطره جالبی را تعریف کرد:
میگفت در یکی از روستاهای اسپانیا وارد قهوه خانه ای شدم و برای خود و همراهم قهوه سفارش دادم . در حالی که منتظر سفارشمان بودیم در کمال تعجب دیدیم که بعضی از مشتریان جلوی پیشخوان آمده و در حالی که خودشان تنها بودند سفارش دوتا چایی یا دوتا قهوه را میدادند و میگفتند:یکی برای خودم و یکی برای دیوار.
از نوع سفارش در حیرت ماندیم..
متوجه شدیم که بعد از اینگونه سفارش پیشخدمت بک برگه کوچک که روی آن چای یا قهوه نوشته است به دیوار پشت سرمان چسباند و جالب اینکه دیوار پشت سرمان پر از این برگه ها بود..در ذهنمان هزاران فکر به وجود آمد که دلیل این کار چیست؟و دلیل این حرکت چیست؟
در افکار خود غرق بودیم که آدم فقیر و ژنده پوشی وارد قهوه خانه شد و سفارش یک قهوه داد اما با این جمله:(ببخشید بی زحمت یک قهوه از حساب دیوار)
و پیش خدمت یکی از کاغذ هارا که روی آن قهوه نوشته شده بود از روی دیوار برداشت و پاره کرد و یک قهوه به آن مرد فقیر داد..بدون آنکه از آن مرد پولی بگیرد..
و ما در خیال به این اندیشه ایم(فقط ما به بهشت میرویم)
میگفت در یکی از روستاهای اسپانیا وارد قهوه خانه ای شدم و برای خود و همراهم قهوه سفارش دادم . در حالی که منتظر سفارشمان بودیم در کمال تعجب دیدیم که بعضی از مشتریان جلوی پیشخوان آمده و در حالی که خودشان تنها بودند سفارش دوتا چایی یا دوتا قهوه را میدادند و میگفتند:یکی برای خودم و یکی برای دیوار.
از نوع سفارش در حیرت ماندیم..
متوجه شدیم که بعد از اینگونه سفارش پیشخدمت بک برگه کوچک که روی آن چای یا قهوه نوشته است به دیوار پشت سرمان چسباند و جالب اینکه دیوار پشت سرمان پر از این برگه ها بود..در ذهنمان هزاران فکر به وجود آمد که دلیل این کار چیست؟و دلیل این حرکت چیست؟
در افکار خود غرق بودیم که آدم فقیر و ژنده پوشی وارد قهوه خانه شد و سفارش یک قهوه داد اما با این جمله:(ببخشید بی زحمت یک قهوه از حساب دیوار)
و پیش خدمت یکی از کاغذ هارا که روی آن قهوه نوشته شده بود از روی دیوار برداشت و پاره کرد و یک قهوه به آن مرد فقیر داد..بدون آنکه از آن مرد پولی بگیرد..
و ما در خیال به این اندیشه ایم(فقط ما به بهشت میرویم)
- ۳۱۶
- ۰۱ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط