نمیدانم چرا اما

نمیـدانَـــم چِـــرا امّــٰا
به قَـدری دوسـتَت دارم
ڪه از بیچارِگی گاهی
به‌حال‌ِ خویش می‌گِریَم
دیدگاه ها (۲)

دلم ﻣــﮯ ﺧــﻮﺁﻫَﺪ ﺁﺭاﻡﺻـِﺪﺍﻳَﺖ ﮐُـﻨَـمﻭ ﺑـِـﮕـﻮﯾَـﻢ ﺗــﻮ ﺧــ...

تو ریشه زدی به عمق جانمبی برگ شدم بی تو خزانم

وقتی می‌گویم :دیگر بہ سراغم نیا، فڪر نڪن کہفراموشت ڪرده‌ام،ی...

و عشق یک طرفه شاید تلخ ترین ، پر درد ترین ، خواستنی ترین و م...

رها🍂 گاهی دلم برای خودم تنگ می شودوقتی حصار غربت من تنگ می ش...

آخرش یڪ نفر از راه می رسدڪه بودنش جبرانِ تمامِ نبودن‌هاستجبر...

شاید تکراری باشدولی گاهی بعضی چیزهاارزش هزاران بار تکرار را ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط