این عکس من رو یاد اون تیکهی آهنگ پالت میندازه که میخونه


این عکس من رو یاد اون تیکه‌ی آهنگ پالت میندازه که میخونه
“ما از دشت لالایی‌هایش را خواندیم
که خوابمان نبرد
از کویر آوازهایش را خواندیم، یادمان نبرد
ما از جنوب آتش‌ها ساختیم تا سردمان نشود
از گل سرخ نامش را بردیم تا پرنده‌های سپید
به شهر ِ خورشید دوباره برگردند...”
دیدگاه ها (۵)

#متن عاشقانه زیبامنتظر دلبر می‌ شدیم که شب بشه بیاد براش از ...

احمق ترین مرد، مرﺩیستﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ فکر ﻣﻮﺍﻇﺒﺖ ﺍﺯ ﺯﻥ ﺍﺳﺖ تا مبا...

حالم مانند زنی است عکاس درآلمان غربی خیره به دیوارِباران‌خور...

مثلأ من مثل دختران فیلم های ایران قدیمهمیشه موهایم را میبافم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط