گرفت جلوم

ﺩﻭ ﺗﺎ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﻣﺸﺖ ﮐﺮﺩ، گرفت جلوم ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺍﮔﻪ ﺑﮕﯽ گل تو ﮐﺪﻭﻣﻪ ﻣﯿﻤﻮﻧﻢ ...

ﭼﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﻮﺩ ...
ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩﻣﻮ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺑﻮﺩ ...
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﺍﺩﻧﺶ ﻣﺤﮑﻢ ﺯﺩﻡ ﭘﺸﺖ ﺩﺳﺖ
ﭼﭙﺶ ...
ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﮔﻠﻪ ...
ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ... گل بود ...
ﺍﺷﮑﺎﻡ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ ﺭﻭﯼ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﻡ ...
ﺣﻮﺍﺳﺶ ﻧﺒﻮد
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺍﺷﮑﺎﻣﻮ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ ...
ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ تو ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻫﻢ گل بود
آنکه تو را میخواهد . . .
به هر بهانه ای میماند . . .
دیدگاه ها (۳)

امروز تمومش کردم

گفته بودی فراموشم کنمی روم سر اصل مطلبحرفِ مفت می دانی چیست ...

پادشاهانْ همه مبهوتِ جمالت گویند :این چه شاهیست مگر ، این هم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط