نالم و شب تا سحر، هیچکسم یار نیستخسته ی درد تو را رنج پرستار نیستخون شد و از دیده ام ریخت ز جورت ولیحیف که دیگر تو را با دل من کار نیستهریک از این همرهان رهبر یکدیگرندقافله ی عشق را قافله سالار نیستساخته ام بهر او از دل خود خانه ایلیک چه سود اینکه یار خانه نگهدار نیست#مجمر اصفهانیشب خوش#fatemeh