Monster in the forest
Monster in the forest
فصل 2 پارت 11
(........)
تهیونگ: اول کی شروع میکنه؟
همگی:..........
نامجون: ا.ت..
ا.ت:*لبخند* سلام😄...چیزی شده؟ چرا همتون قیافتون ناراحته؟
نامجون:*رو به روش میشینه* ا.ت...باید یه چیزی بهت بگیم..
ا.ت: خب من میشنوم
نامجون: چطوری بگم...اون خوابی که دیدی..
ا.ت:*سرشو کج میکنه* خب؟
نامجون: معنیش اینه که...هر کسی که وارد این جنگل میشه حتی اگه خودش نخواد تبدیل به هیولا میشه..
ا.ت:*شوکه* چ..چی؟
جونگ کوک:*اینم میاد رو به روش میشینه*از اونجایی که تو اولین نفر هستی و مدت زیادی توی جنگل بودی ممکنه از ما هم بدتر بشی...به خاطر همین مجبوریم یه کار دیگه کنیم..
ا.ت:...........
جونگ کوک: من باید تو رو به یه ومپایر تبدیل کنم..
ا.ت:*بغض* چجوری؟
جونگ کوک: فقط جیغ نزن خب؟
ا.ت: نه...نه...وایسا!
جونگ کوک: چیه؟
ا.ت:*گریه* نمیشه...بعدا اینکارو کنی؟
جونگ کوک: وقت زیادی برامون نمونده...نمیدونم دقیقا چقدر ولی تو توی خوابت الان اینو واضح دیدی پس..
ا.ت:*گریه*میخوای باهام چیکار کنی؟
جونگ کوک:*بغض* توروخدا گریه نکن..
ا.ت: جونگ کوکا..
جونگ کوک: بله؟
ا.ت: اذیتم نمیکنی؟
جونگ کوک: من میخوام کمکت کنم...دردی که میکشی رو لطفا اذیت حساب نکن..
جین: جونگ کوکا...حواست به خودت هم باشه..
جونگ کوک:*سر تکون میده* شما ها برین...تنهایی بهتره..
همگی:*میرن*
ا.ت:*نفس نفس میزنه*
جونگ کوک: هیسس...گریه نکن خب؟
ا.ت:..........
جونگ کوک:*سرشو میگیره و کج میکنه تا نیشش رو به گردنش برسونه* جیغ نزن باشه؟
ا.ت:*دستشو روی دهنش میزاره*
جونگ کوک:*نیششو توی گردنش فرو میکنه*
(.........)
یونگی:* با نگرانی بلند میشه* چیشد؟ کارتو انجام دادی؟
جونگ کوک: آره...ولی..
تهیونگ: ولی چی؟؟
جونگ کوک: ممکنه حتی تا فردا هم بلند نشه...خون زیادی هم از دست داده..
جین: از خونش که چیزی نخوردی؟
جونگ کوک: فقط خونی که در حالت عادی چون که نیشمو توی گردنش فرو بردم که ریخت اونو خوردم
نامجون: الان باید تا فردا منتظر بمونیم؟
جونگ کوک: من نمیدونم کی بیدار میشه ولی خیلی دیگه باشه تا فردا
یونگی: من میرم ببینمش..
(........)
تهیونگ: خب...امروز کی چادر رو انتخاب میکنه؟
جونگ کوک: منو ا.ت باید توی یه چادر باشیم که حواسم بهش باشه..
یونگی: منم میخوام پیش ا.ت باشم..
جونگ کوک:*نگاهش میکنه*
نامجون: خب بقیمون هم نگرانشیم..
جین: راستی خب نمیتونیم هممون توی یه چادر بخوابیم که..
تهیونگ: بنظرم ا.ت و جونگ کوک و یونگی توی یه چادر باشن
جین: جا نمیشه توی چادر کوچیکه بخوابن توی چادر بزرگه هم بخوابن ما توی چادر کوچیکه جامون نمیشه
تهیونگ: من و جونگ کوک و یونگی و ا.ت توی چادر بزرگه شما دوتا توی چادر کوچیکه اینجوری جا میشه
جین: خب...باشه
نامجون: اگه اتفاقی برای ا.ت افتاد سریع بهمون خبر میدین ها!
جونگ کوک: باشه..
(من این قسمت انتخاب چادر هارو فقط محض این میزارم که بدونین کیا توی کدوم چادرا میخوابن😐)
فصل 2 پارت 11
(........)
تهیونگ: اول کی شروع میکنه؟
همگی:..........
نامجون: ا.ت..
ا.ت:*لبخند* سلام😄...چیزی شده؟ چرا همتون قیافتون ناراحته؟
نامجون:*رو به روش میشینه* ا.ت...باید یه چیزی بهت بگیم..
ا.ت: خب من میشنوم
نامجون: چطوری بگم...اون خوابی که دیدی..
ا.ت:*سرشو کج میکنه* خب؟
نامجون: معنیش اینه که...هر کسی که وارد این جنگل میشه حتی اگه خودش نخواد تبدیل به هیولا میشه..
ا.ت:*شوکه* چ..چی؟
جونگ کوک:*اینم میاد رو به روش میشینه*از اونجایی که تو اولین نفر هستی و مدت زیادی توی جنگل بودی ممکنه از ما هم بدتر بشی...به خاطر همین مجبوریم یه کار دیگه کنیم..
ا.ت:...........
جونگ کوک: من باید تو رو به یه ومپایر تبدیل کنم..
ا.ت:*بغض* چجوری؟
جونگ کوک: فقط جیغ نزن خب؟
ا.ت: نه...نه...وایسا!
جونگ کوک: چیه؟
ا.ت:*گریه* نمیشه...بعدا اینکارو کنی؟
جونگ کوک: وقت زیادی برامون نمونده...نمیدونم دقیقا چقدر ولی تو توی خوابت الان اینو واضح دیدی پس..
ا.ت:*گریه*میخوای باهام چیکار کنی؟
جونگ کوک:*بغض* توروخدا گریه نکن..
ا.ت: جونگ کوکا..
جونگ کوک: بله؟
ا.ت: اذیتم نمیکنی؟
جونگ کوک: من میخوام کمکت کنم...دردی که میکشی رو لطفا اذیت حساب نکن..
جین: جونگ کوکا...حواست به خودت هم باشه..
جونگ کوک:*سر تکون میده* شما ها برین...تنهایی بهتره..
همگی:*میرن*
ا.ت:*نفس نفس میزنه*
جونگ کوک: هیسس...گریه نکن خب؟
ا.ت:..........
جونگ کوک:*سرشو میگیره و کج میکنه تا نیشش رو به گردنش برسونه* جیغ نزن باشه؟
ا.ت:*دستشو روی دهنش میزاره*
جونگ کوک:*نیششو توی گردنش فرو میکنه*
(.........)
یونگی:* با نگرانی بلند میشه* چیشد؟ کارتو انجام دادی؟
جونگ کوک: آره...ولی..
تهیونگ: ولی چی؟؟
جونگ کوک: ممکنه حتی تا فردا هم بلند نشه...خون زیادی هم از دست داده..
جین: از خونش که چیزی نخوردی؟
جونگ کوک: فقط خونی که در حالت عادی چون که نیشمو توی گردنش فرو بردم که ریخت اونو خوردم
نامجون: الان باید تا فردا منتظر بمونیم؟
جونگ کوک: من نمیدونم کی بیدار میشه ولی خیلی دیگه باشه تا فردا
یونگی: من میرم ببینمش..
(........)
تهیونگ: خب...امروز کی چادر رو انتخاب میکنه؟
جونگ کوک: منو ا.ت باید توی یه چادر باشیم که حواسم بهش باشه..
یونگی: منم میخوام پیش ا.ت باشم..
جونگ کوک:*نگاهش میکنه*
نامجون: خب بقیمون هم نگرانشیم..
جین: راستی خب نمیتونیم هممون توی یه چادر بخوابیم که..
تهیونگ: بنظرم ا.ت و جونگ کوک و یونگی توی یه چادر باشن
جین: جا نمیشه توی چادر کوچیکه بخوابن توی چادر بزرگه هم بخوابن ما توی چادر کوچیکه جامون نمیشه
تهیونگ: من و جونگ کوک و یونگی و ا.ت توی چادر بزرگه شما دوتا توی چادر کوچیکه اینجوری جا میشه
جین: خب...باشه
نامجون: اگه اتفاقی برای ا.ت افتاد سریع بهمون خبر میدین ها!
جونگ کوک: باشه..
(من این قسمت انتخاب چادر هارو فقط محض این میزارم که بدونین کیا توی کدوم چادرا میخوابن😐)
۱۴.۱k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.