بلهههههههه اینم یه پارت خوجل رمانم تقدیم به دوستاااان
بلهههههههه اینم یه پارت خوجل رمانم تقدیم به دوستاااان
✽ستارگان عاشق✽
پارت ➊➌
✜هیومین✜
در اتاقو باز کردم.جیون و بورام و کیوری با دیدنم تعجب کردن.کیوری:چه بلایی سرت اومده؟جیون:دستت چرا خونیه؟بورام:یه حیوونو کشتین؟چشام سیاهی رفت،از حال رفتم فقط صدای اونا تو گوشم میپیچید:هیومیییین هیومییییییین///
✼بکهیون✼
رو صندلی بیرون اتاقا نشسته بودم.چانیول سویونگ که تو بغلش بود رو اورد و بردش تو اتاق دبیران.ته یون و یونا پشتش رفتن تو.دانش آموزا پراکنده شده بودن.یه چراغ قرمز فرستاده بودن اما معلوم نبود کی فرستاده.به خاطر همینم اینجا نشسته بودم ببینمش.بعد یه ربع،دوتا مرد که لباس سفید تنشون بود یه پسرو داشتن میبردن.پارچه شون پرخون بود.سریع پریدم و رفتم سمتشون.اوووو اینکه نامزد هیومینه!از حال رفته بود و سرش خونی بود._ببخشید چه بلایی سر دوستم اومده؟$شما دوست ایشونی؟_آه بله$متاسفانه سرش بدجوری ضربه دیده و خون زیادی از دست داده شاید دیگه بهوش نیاد._وااای چه بد!$متاسفم باید سریع تر ببریمش بیمارستان._آه امیدوارم زود خوب بشه۰(ادای گریه کردنودراوردم)آه دوست عزیزم زنده بموووون.زنده بمووون.از خوشحالی پر دراوردم سریع دویدم رفتم سمت اتاقمون_سهوووووون سهووووون سهوووون.در اتاقو باز کردم.لوهان داشت موهای سهونو نوازش میکرد._عووووووق.لوهان سرشو اورد بالا&چیه؟_امممم بنظرم کایسو بهتر از هونهانه.&اه منم از بکیول متنفرم._راستشو بخوای خودمم خوشم نمیاد.&آره معلومه به خاطر اینکه چانیول تو دیزنی لند با کریس میگشت باهاش قهر کرده بودی._اون فرق میکرد.سهوووون&هیییس خوابه.پریدم رو تختشون._دراز بدقواره پاشو بینم&تو ...تو الان رو تخت من نشستی؟_آره.بـــــنگ. بدون اینکه بفهمم لوهان با لگد زد پرتم کرد پایین._آی سرم.&حقته._گوزن زشتو الان حالتو میگیرم///
✽سویونگ✽
دکتر اومد بالاسرم. #وای چه رنگشم پریده.بزار ببینم عزیزم چه بلایی سرت اومده.بعد معاینه گفت:خوب نگران نباشین زودی خوب میشه.فقط یکم این تب شدیدش نگران کننده س.عزیزم کجای بدنت درد میکنه؟_سرم،راستش کل بدنم,#یه چندتا قرص حالتو خوب میکنه رفتشو از یه کیف چندتا قرص دراورد.داد دست ته یون.#خوب خانومی حواست بهش باشه هر ۸ ساعت یدونه از اینا و این یکی هم هر ۶ ساعت یدونه.میتونم بهت اعتماد کنم؟$بله تمام سعیمو میکنم.#عالیه.روبه چانیول کرد:شما پارک چانیولین؟چانیول:بله از کجا فهمیدین؟#گوشاتون راستش خیلی جلب توجه میکنه.خندم گرفته بود ولی نایی نداشتم.#اوه ناراحت نشو،میگن شانس میاره قدرشو بدون.با سویونگ رابطه ای داری؟&نه،راستش سر لجبازی باهم تویه جنگل گم شدیم.#آه که اینطور&بله.#وری وری گود.وا چقد این دکتره لوس بود.اگه جاش بود الان بالا میاوردم.بورام آشفته اومد تو.نفسش بند اومده بود:ددد...ککککت...ررر#بله؟سعی میکرد حرف بزنه ولی هی نفس نفس میزد.#چیزی شده؟بورام:لطفا باهام..... بیاین.#چی؟بورام:حال هیومین خوب نیس.#باشه بیا بریم.چانیول:وااااییییی برم به سهون بگم.درو باز کردو رفت بیرون.یونا:هااایییش.ته یون بیا سویونگو ببریم اتاق خودمون.///
卐هیومین卐
همش اون لحظه جلو چشمم بود.وقتی سرش خورد به اون سنگ بزرگ.....خونی که از سرش جاری شد...چشمای گرد شده سهون....صدای جیغ اون دختر بچه :هیومیییییییییین.
چشمام باز شد.نور خورشید کل اتاقو روشن کرده بود.به دورو برم نگاه کردم.کسی نبود.دست و صورتمو شستم.مسواک زدم.یه ست ورزشی قرمز تنم کردم.کلاه سوییشرتو گذاشتم سرم.در اتاقو باز کردم.جیون داشت ورزش صبحگاهی میکرد.با دیدنم سریع پرید اومد سمتم.&به هوش اومدی؟_نه این روحمه.&حالت خوبه؟_اوهوم&ببینم دیشب چه اتفاقی افتاد؟سهون با هیچکی حرف نزده.شی وون بیهوشه و رفته بیمارستان،توهم که اصلا از حال میری.بهم بگو چیشده؟_شی وون زندس؟&اطلاعی ندارم بکهیون به کای گفته که وایسا!.گوشیشو از جیبش دراوردو رفت تو پیاما&بکهیون میگه:دیشب وقتی نشسته بوده بیرون شی وونو با سر خونی میبینه وقتی که داشتن میبردنش بیمارستان اونم سوال پیچشون کرده و کارکنان آمبولانس جواب دادند که ممکنه شی وون هیچوقت بهوش نیاد و خون زیادی از دست داده.گوشیشو گذاشت تو جیبش&والبته اطلاعات عمومیه من میگه ممکنه فلج بشه یا شایدم خل بشه.اگه اینجوری بشه تو میتونی با سهون عروسی کنی._بقیه کجان؟&تو هنوز جواب منو ندادی._میدونی که جواب نمیدم.&قراره امروز پینت بال بازی کنیم._جدی؟&اره البته چند ساعت دیگه.تا فعلا همه رفتن ولگردی.بیشتریا هم خوابن.
/////
_این تفنگه چقد سنگینه.سانی:اوووف دستم شکست.هر تیم ۳۰ نفره بود.تیم قرمز و سبز.لوهان و بورام اعتراض میکردن لوهان قرمز بود و بورام سبز.سهون خدارو شکر هم تیمی من بود.جسی رقیبم بود.سویونگ با زور و التماس اومدش تو گروه ما.خانم چویی:خب خب بچه ها همتون دیگه آشنایین که پینت بال چه شکلیه.اما من میخوام یه
✽ستارگان عاشق✽
پارت ➊➌
✜هیومین✜
در اتاقو باز کردم.جیون و بورام و کیوری با دیدنم تعجب کردن.کیوری:چه بلایی سرت اومده؟جیون:دستت چرا خونیه؟بورام:یه حیوونو کشتین؟چشام سیاهی رفت،از حال رفتم فقط صدای اونا تو گوشم میپیچید:هیومیییین هیومییییییین///
✼بکهیون✼
رو صندلی بیرون اتاقا نشسته بودم.چانیول سویونگ که تو بغلش بود رو اورد و بردش تو اتاق دبیران.ته یون و یونا پشتش رفتن تو.دانش آموزا پراکنده شده بودن.یه چراغ قرمز فرستاده بودن اما معلوم نبود کی فرستاده.به خاطر همینم اینجا نشسته بودم ببینمش.بعد یه ربع،دوتا مرد که لباس سفید تنشون بود یه پسرو داشتن میبردن.پارچه شون پرخون بود.سریع پریدم و رفتم سمتشون.اوووو اینکه نامزد هیومینه!از حال رفته بود و سرش خونی بود._ببخشید چه بلایی سر دوستم اومده؟$شما دوست ایشونی؟_آه بله$متاسفانه سرش بدجوری ضربه دیده و خون زیادی از دست داده شاید دیگه بهوش نیاد._وااای چه بد!$متاسفم باید سریع تر ببریمش بیمارستان._آه امیدوارم زود خوب بشه۰(ادای گریه کردنودراوردم)آه دوست عزیزم زنده بموووون.زنده بمووون.از خوشحالی پر دراوردم سریع دویدم رفتم سمت اتاقمون_سهوووووون سهووووون سهوووون.در اتاقو باز کردم.لوهان داشت موهای سهونو نوازش میکرد._عووووووق.لوهان سرشو اورد بالا&چیه؟_امممم بنظرم کایسو بهتر از هونهانه.&اه منم از بکیول متنفرم._راستشو بخوای خودمم خوشم نمیاد.&آره معلومه به خاطر اینکه چانیول تو دیزنی لند با کریس میگشت باهاش قهر کرده بودی._اون فرق میکرد.سهوووون&هیییس خوابه.پریدم رو تختشون._دراز بدقواره پاشو بینم&تو ...تو الان رو تخت من نشستی؟_آره.بـــــنگ. بدون اینکه بفهمم لوهان با لگد زد پرتم کرد پایین._آی سرم.&حقته._گوزن زشتو الان حالتو میگیرم///
✽سویونگ✽
دکتر اومد بالاسرم. #وای چه رنگشم پریده.بزار ببینم عزیزم چه بلایی سرت اومده.بعد معاینه گفت:خوب نگران نباشین زودی خوب میشه.فقط یکم این تب شدیدش نگران کننده س.عزیزم کجای بدنت درد میکنه؟_سرم،راستش کل بدنم,#یه چندتا قرص حالتو خوب میکنه رفتشو از یه کیف چندتا قرص دراورد.داد دست ته یون.#خوب خانومی حواست بهش باشه هر ۸ ساعت یدونه از اینا و این یکی هم هر ۶ ساعت یدونه.میتونم بهت اعتماد کنم؟$بله تمام سعیمو میکنم.#عالیه.روبه چانیول کرد:شما پارک چانیولین؟چانیول:بله از کجا فهمیدین؟#گوشاتون راستش خیلی جلب توجه میکنه.خندم گرفته بود ولی نایی نداشتم.#اوه ناراحت نشو،میگن شانس میاره قدرشو بدون.با سویونگ رابطه ای داری؟&نه،راستش سر لجبازی باهم تویه جنگل گم شدیم.#آه که اینطور&بله.#وری وری گود.وا چقد این دکتره لوس بود.اگه جاش بود الان بالا میاوردم.بورام آشفته اومد تو.نفسش بند اومده بود:ددد...ککککت...ررر#بله؟سعی میکرد حرف بزنه ولی هی نفس نفس میزد.#چیزی شده؟بورام:لطفا باهام..... بیاین.#چی؟بورام:حال هیومین خوب نیس.#باشه بیا بریم.چانیول:وااااییییی برم به سهون بگم.درو باز کردو رفت بیرون.یونا:هااایییش.ته یون بیا سویونگو ببریم اتاق خودمون.///
卐هیومین卐
همش اون لحظه جلو چشمم بود.وقتی سرش خورد به اون سنگ بزرگ.....خونی که از سرش جاری شد...چشمای گرد شده سهون....صدای جیغ اون دختر بچه :هیومیییییییییین.
چشمام باز شد.نور خورشید کل اتاقو روشن کرده بود.به دورو برم نگاه کردم.کسی نبود.دست و صورتمو شستم.مسواک زدم.یه ست ورزشی قرمز تنم کردم.کلاه سوییشرتو گذاشتم سرم.در اتاقو باز کردم.جیون داشت ورزش صبحگاهی میکرد.با دیدنم سریع پرید اومد سمتم.&به هوش اومدی؟_نه این روحمه.&حالت خوبه؟_اوهوم&ببینم دیشب چه اتفاقی افتاد؟سهون با هیچکی حرف نزده.شی وون بیهوشه و رفته بیمارستان،توهم که اصلا از حال میری.بهم بگو چیشده؟_شی وون زندس؟&اطلاعی ندارم بکهیون به کای گفته که وایسا!.گوشیشو از جیبش دراوردو رفت تو پیاما&بکهیون میگه:دیشب وقتی نشسته بوده بیرون شی وونو با سر خونی میبینه وقتی که داشتن میبردنش بیمارستان اونم سوال پیچشون کرده و کارکنان آمبولانس جواب دادند که ممکنه شی وون هیچوقت بهوش نیاد و خون زیادی از دست داده.گوشیشو گذاشت تو جیبش&والبته اطلاعات عمومیه من میگه ممکنه فلج بشه یا شایدم خل بشه.اگه اینجوری بشه تو میتونی با سهون عروسی کنی._بقیه کجان؟&تو هنوز جواب منو ندادی._میدونی که جواب نمیدم.&قراره امروز پینت بال بازی کنیم._جدی؟&اره البته چند ساعت دیگه.تا فعلا همه رفتن ولگردی.بیشتریا هم خوابن.
/////
_این تفنگه چقد سنگینه.سانی:اوووف دستم شکست.هر تیم ۳۰ نفره بود.تیم قرمز و سبز.لوهان و بورام اعتراض میکردن لوهان قرمز بود و بورام سبز.سهون خدارو شکر هم تیمی من بود.جسی رقیبم بود.سویونگ با زور و التماس اومدش تو گروه ما.خانم چویی:خب خب بچه ها همتون دیگه آشنایین که پینت بال چه شکلیه.اما من میخوام یه
۶.۰k
۰۶ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.