برگرد

برگرد
نگذار دیر شود
دل است دیگر
شاید دیدی خسته شد از انتظار کشیدن
دست کشید از همه چیز
دیر نیا
آنقدر دیر نیا که مانند «شهریار» مجبور بشوم بگویم
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا..
دیدگاه ها (۲)

اگه من میتونستم بهت یه چیز در دنیا بِدم، بهت این قدرتو میداد...

مــن هیچکــس را کنــار خــودم نــدارمو ایــن همـــه...

دست نیافتنی بودنِ تومرا عاشقتر ڪرداینطور بود ڪہ تو شدےآرزوی ...

هـــــــــــر دو با گذشتیم و میگذریمـــــــــ...!!منــــــــ...

"𝙼𝚈 𝙷𝚄𝚂𝙱𝙰𝙽𝙳 𝚆𝙸𝙵𝙴""𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟹"بس بود هر چه خود را کوچک کرده بودم ...

حسش میکرد ،با تمام وجود حسش میکرد ، هیچوقت چیزی راجبش نگفت ا...

نام فیکشن: Elarith تعداد پارت‌ها: ۱۵۰ شخصیت‌ها: تهیونگ، جو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط