مثلا بغلم نی و نار وشم آهست بویی

مثلا بغلـم ڪنی و ڪنار ڪَوشـم آهستہ بڪَویی:
بی‌خیـالِ تقـویم‌ها نازخـاتونـم!
دامـن ڪَلدارت را ڪہ بپـوشی
بهـار می‌شـود...
روسـرےِ آبیـت را ڪہ سـر ڪنی، بهــارتـر!
مثلا سـر روے شـانہ‌ات بڪَذارم و با نـاز بڪَویم:
فـروردین و مهـر و اسفنـدش چہ فـرقی دارد وقتی بهـار آغـوش شماسـت آقـا، اصلا بہ رفـت و آمـدِ این فصـل‌ها اعتبـاری نیسـت،
بهــار خـودِ خـودِ شمایی
حضـرت دلبـر!
مثلا یڪ عمـر بهـارم باشی...
مثلا چهـارفصـل بهـارت باشـم...
دیدگاه ها (۱)

مرا تنگ تر در آغوش بگیر پر بوسه با حرارت به رسم آخرین دیدارا...

فراوان"دوستت دارم"فراوانو از همان آغاز میدانستممیدانستم که ش...

میخــواهم شاعـرِ چشمانت بشوم .....قلــــــمم از این همــــه ...

همین که "می‌خندی"دوباره #دلم ضعف می‌روددوباره واژه‌ها صف می‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط