دلم میخواست اهل یک کشور حاشیهای باشم یک گوشهی نقشهی د

دلم می‌خواست اهل یک کشور حاشیه‌ای باشم یک گوشه‌ی نقشه‌ی دنیا. گمنام، خنثی، سر به لاک خودش...
از آن کشورها که نشسته یک گوشه ماستش را می‌خورد!
نه نفت می‌فروشد، نه مسلسل می‌خرد. خانه پُرش شامپو می‌دهد، شکلات می‌گیرد.
نه تهدید می‌کند، نه تهدید می‌شود.
سالی یک بار هم اسمش در اخبارهای بین‌المللی نمی‌آید...
کشوری که وقتی ازش میپرسند ترامپ یا بایدن، شانه بالا می‌اندازد و میگوید هر خری شد، شد!
تحریم نیست، تحریم نمی‌کند. حرام است، حرام است هم نمی‌کند.‌.‌.
قرار نیست بجنگد، قرار نیست باهاش بجنگند....
سیاست‌مدارهاش نمی‌خواهند دنیا را نجات دهند، تغییر دهند، بکوبند از نو بسازند.
با کشورهای همسایه‌‌اش فقط یک سلام‌وعلیک دارند، طفیلی خانه هیچ‌‌کدام نیست... نمی‌رود، نمی‌آیند.
.
دلم میخواست در حاشیه‌ امن چنین کشوری بنشینم، ناخن‌هام را سوهان بزنم و ندانم خاورمیانه کجاست و برایم سوال باشد این ایران ایران که می‌گویند چرا یک دم آرام نمی‌گیرد؟


🔸سودابه فرضی پور
دیدگاه ها (۱۲)

جز تو هیچ چیز و هیچ کس دو جا و یکى نیست. همزمان فرسنگ ها ازم...

بعد از تو فرمِ سفر به ماه را پُر كردم، زندگى ما شروع شده بود...

حرکتی هست در تکواندو - اگر اشتباه نکنم به نام «داچیم‌سه» - ک...

نباید از خرید پَد بهداشتی خجالت بکشید؛ پریود شدن یه فرایند ط...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط