باد از مویت رضاخانی لچک برداشته

باد از مـــــویت رضاخــــانی لچک برداشـته 
مخفیانه ماه ِ مشــــروطه سرک برداشـــته

سرخی ِ لبهای ِ شیرینت حسـودش کرده است
هر انـاری را اگـــر دیـدی ترک برداشـــــته
 
آنچنان زیبــــــــا و جذابی که حتا آینــه
سرمـه دانت در بغــــــل، میل ِ بزک برداشته  

آنقدر شعری که نیمـا غرق در چشــمان تو
خسته دست از " آی آدمهـــا کمک" برداشته

نه به سوهان خنده هــایت نه به اخم ِ گونه ات
که از آن دریـــاچه ی ِ قم هم نمک برداشته

از هر انگشـتت هنر می بارد و رنگین کمان
  خــم شده از لاک ِ تو یک ناخــنک برداشـته

بس که بوسیـدم تو را هر بار داغ و دزدکی
  صفحه ی ِ مانیـــتورم چندی ست لک برداشته

مطمئن هسـتم میایی باز هم در خواب ِ من
خـــانه ام را باز عطر ِ قـــــاصدک برداشته

این غزل را من سرودم یا تو با خود گفتـه ای؟
  عشـــق هم این روزها دیــوانه شک برداشته!

#ستایش_قلب_سربی
دیدگاه ها (۰)

مو پریشان میکنی در باد، بابا بیخیال  می سپاری دل به باداباد،...

اول قصه دلم خواست کنارم باشیمرهم حال من و صبر و قرارم باشیرن...

ꪆ───────────────ꪆشب ڪه میشود ...انگشتانمـ ،بهانه ے لمس ته ری...

▬▬▬▬▬▬▬▬🎀▬▬▬▬▬▬▬می‌خواستم که سیر ببینیم تورا ...؛نشد!هعی چشم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط