گوش ن

گوش كن ،
جاده صدا می زند
از دور قدم های ترا
چشم تو زينت تاريكی نيست؛
پلک ها را بتكان ،
كفش به پا كن ، و بيا ،
و بيا تا جايی ،
كه پَر ماه به انگشت تو هشدار دهد
و زمان روی كلوخی بنشيند با تو 
و مزامير شب اندام تو را ،
مثل يک قطعه آواز به خود جذب كنند
پارسايی ست در آنجا
كه تو را خواهد گفت:
بهترين چيز
رسيدن به نگاهی است
كه از حادثه عشق تر است...




سهراب_سپهری
❣️
دیدگاه ها (۰)

شنبه به یادت شروع شد ؛یکشنبه ؛ دوستت دارم ؛دوشنبه ؛ دو بار د...

از دوردَست دوستَت دارممثل ستاره ای در آسمان که هرگز دستم به...

ابتهاج؛ سایه صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوزماجرای من و م...

نیست رنگی که بگوید با مناندکی صبر، سحر نزدیک استهر دم این با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط