مثل بادم خسته و آشفته و بی آشیان

مثل بادم خسته و آشفته و بی آشیان
شهر آغوش تو باشد سرزمین من بمان

زود میریزم به هم رنجور و دل نازک شدم
مثل یک آیینه که صدها ترک دارد به جان

خنده ی شیرین من هر چند در باطن غم است
میزند آتش به جان کینه توز دشمنان

چله ی ابروی خود را چون کمان کمتر بکش
صیدم و از تیر مژگانت دلم را وارهان

خسته از امروز و بیزار از طلوع فجرها
سهم ما خمیازه شد از زندگی در این زمان

برگ بودم شاخه را چسپیده بودم تا رسید
رد پای داس تیز و شوم شب های خزان

بال تو بال پرستو ، من قناری در قفس
مقصد من خاک و اما مقصد تو آسمان
M🥀
دیدگاه ها (۰)

دلم گرفته بودخواستم کمی از تنهایی خارج شومآب و هوایی عوض کنم...

🔴 رهبر انقلاب: اینکه میگویند ما چه مشکلی با امریکا داریم ناش...

# دختر خانومها بخوانند برای جذب مردان نه آنقدر خودتان را مست...

#همسرانهاختلافات که بالا می گیرد دلیل بر این است که زن و شوه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط