وقتی مجبورن ترکت کنن (ادامه)
وقتی مجبورن ترکت کنن(ادامه)
جونگین:شاید یه روزی،یجایی،یه ساعتی دوباره همدیگه رو ببینیم
ا/ت:نمیشه نری؟اگه..اگه بری من میمیرم..نمیتونم*گریه
جونگین:*دستتو میگیره و تورو تو بغلش میکشه*هیش..تا زمانی که من برگردم منو فراموش میکنی..بهتر از منو پیدا میکنی،اینو بهت قول میدم*لبخند*هیش گریه نکن..
....................................................
ا/ت:چرا..چرا میخوای بری؟چرا میخوای ترکم کنی؟*گریه
سونگمین:*روبه روت میشینه،دستشو میکسه رو گونت و اشکاتو پاک میکنه*یادته بهت قول داده بودم که نمیزارم اسیب ببینی؟
ا/ت:*سرتو به نشونه ی تایید تکون میدی
سونگمین:*لبخند میزنه و پیشونیتو بوس میکنه*نمیخوام بزنم زیر قولم..نمیخوام بدقول بشم گرلم
ا/ت:با رفتن؟..با رفتن میخوای به قولت عمل کنی؟
سونگمین:اره..با رفتنم تو هیچ اسیبی نمیبینی و من زیر قولی که بهت داده بودم نمیزنم*لبخند
....................................................
لینو:اهه بلخره روز جدایی رسید*میخنده*کیی فکرشو میکرد روزی و زمانی راهمون ازهم جدا بشه؟
ا/ت:خوشحالی؟*بغض
لینو:خوشحال؟بیا درونمو ببین..ببین که چجور دارم اتیش میگیرم..
ا/ت:تو که داری اتیش میگیری نرو..چرا میخوای بری؟کرا میخوای دوتامونو اذیت کنی؟
لینو:دوست دارم بمونم..تا تهش..تا زمانی که خورشیدو ماه بهم دیگه برسن..زمانی که دنیا جای قشنگی بشه کنار هم باشیم..ولی نمیشه..نمیزارن..متاسفم که دارم میرم و بدقولی کردم
خبب ببخشید دیر به دیر سناریو میزارم ولی خب امتحانام شروع شده و نمیتونم زیاد باشم بعد امتحانا قول میدم کل درخواستیارو بنویسم
جونگین:شاید یه روزی،یجایی،یه ساعتی دوباره همدیگه رو ببینیم
ا/ت:نمیشه نری؟اگه..اگه بری من میمیرم..نمیتونم*گریه
جونگین:*دستتو میگیره و تورو تو بغلش میکشه*هیش..تا زمانی که من برگردم منو فراموش میکنی..بهتر از منو پیدا میکنی،اینو بهت قول میدم*لبخند*هیش گریه نکن..
....................................................
ا/ت:چرا..چرا میخوای بری؟چرا میخوای ترکم کنی؟*گریه
سونگمین:*روبه روت میشینه،دستشو میکسه رو گونت و اشکاتو پاک میکنه*یادته بهت قول داده بودم که نمیزارم اسیب ببینی؟
ا/ت:*سرتو به نشونه ی تایید تکون میدی
سونگمین:*لبخند میزنه و پیشونیتو بوس میکنه*نمیخوام بزنم زیر قولم..نمیخوام بدقول بشم گرلم
ا/ت:با رفتن؟..با رفتن میخوای به قولت عمل کنی؟
سونگمین:اره..با رفتنم تو هیچ اسیبی نمیبینی و من زیر قولی که بهت داده بودم نمیزنم*لبخند
....................................................
لینو:اهه بلخره روز جدایی رسید*میخنده*کیی فکرشو میکرد روزی و زمانی راهمون ازهم جدا بشه؟
ا/ت:خوشحالی؟*بغض
لینو:خوشحال؟بیا درونمو ببین..ببین که چجور دارم اتیش میگیرم..
ا/ت:تو که داری اتیش میگیری نرو..چرا میخوای بری؟کرا میخوای دوتامونو اذیت کنی؟
لینو:دوست دارم بمونم..تا تهش..تا زمانی که خورشیدو ماه بهم دیگه برسن..زمانی که دنیا جای قشنگی بشه کنار هم باشیم..ولی نمیشه..نمیزارن..متاسفم که دارم میرم و بدقولی کردم
خبب ببخشید دیر به دیر سناریو میزارم ولی خب امتحانام شروع شده و نمیتونم زیاد باشم بعد امتحانا قول میدم کل درخواستیارو بنویسم
۱۱.۲k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.