🌿🌺﷽🌿🌺
🌿🌺﷽🌿🌺
#حکایت
🔰روزی شخصی از مقابل عیسی (علیه السلام) گذشت. حضرت در او نگریست و گفت: این مرد همین ساعت از دنیا می رود، آماده باشید تا بر وی نماز بگذاریم.
آن مرد رفت و پس از ساعتی بازگشت.
🔹حواریون گفتند: یا نبی خدا! آن ساعت گذشت و مرد هنوز زنده است، حکم شما از کجا بود! حضرت عیسی (علیه السلام) از آن مرد پرسید: چه کار خیری انجام دادی؟
🔸گفت: دو درویش را که گرسنه بودند دیدم و دو قرص نان به ایشان دادم. عیسی علیه السلام گفت: بعد از آن چه دیدی؟ مرد گفت: پشته ای هیزم داشتم، در میان آن، ماری سیاه از آن جا بیرون آمد. عیسی علیه السلام گفت: آن مار، مأمور کشتن او بود. صدقه اش، آن را برگردانید.
#عرفان_و_آرامش 🦋
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
#حکایت
🔰روزی شخصی از مقابل عیسی (علیه السلام) گذشت. حضرت در او نگریست و گفت: این مرد همین ساعت از دنیا می رود، آماده باشید تا بر وی نماز بگذاریم.
آن مرد رفت و پس از ساعتی بازگشت.
🔹حواریون گفتند: یا نبی خدا! آن ساعت گذشت و مرد هنوز زنده است، حکم شما از کجا بود! حضرت عیسی (علیه السلام) از آن مرد پرسید: چه کار خیری انجام دادی؟
🔸گفت: دو درویش را که گرسنه بودند دیدم و دو قرص نان به ایشان دادم. عیسی علیه السلام گفت: بعد از آن چه دیدی؟ مرد گفت: پشته ای هیزم داشتم، در میان آن، ماری سیاه از آن جا بیرون آمد. عیسی علیه السلام گفت: آن مار، مأمور کشتن او بود. صدقه اش، آن را برگردانید.
#عرفان_و_آرامش 🦋
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
۱.۱k
۰۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.