آوار ریختند

آوار ریختند
دوباره از آن خاک ها 
بنایی ساخته خواهد شد
بنایی لبریز از خاطرات
بنایی که سرشت آن غم است
شاید خاطره مردی که 
در فکر هزینه ی به دنیا آمدن فرزندش بود
و سرسخت تر کار میکرد
یا مردی که آرام گریه میکرد
در غم نبود یارش
شاید کسی که میخندید
خوشحال بود
چون امروز برای خواهرش کفش خریده
شاید خاطره ی یک ....
نمیدانم
کاش خاطره ای هم باشد
از کسی که میدانست
قرار است
به دیدار خدا برود
خوشحال بود...
شاید در خانه ما هم
خاطراتی زندگی میکنند
که ما نمیبینیم
نمیفهمیم...
.
#تسلیت
دیدگاه ها (۳)

♥ ❤ #H ❤ ♥ █⇩██████████████████⇩█ █⇩█◇████████████████⇩█ █⇩...

♥ ❤ #H ❤ ♥ █⇩██████████████████⇩█ █⇩█◇████████████████⇩█ █⇩...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط