ترس

"ترس"
گفته میشود که رود پیش از ورود به دریا، از ترس بر خودش می‌لرزد.
او برمی‌گردد و به راهی که آمده بود نگاهی می‌اندازد.
سفرش را از قله کوه‌ها آغاز کرده بود،
مسیر پرپیچ‌وخمی از میان جنگل‌ها و روستاها سپری کرده بود
و حالا درست رو به روی خودش
اقیانوس وسیعی را می‌دید،
اقیانوسی که ورودِ به آن برایش همچون محوشدنی همیشگی بود.
اما راه دیگری وجود نداشت.
رودخانه نمیتوانست به عقب بازگردد.
هیچ‌کس نمی‌تواند به عقب بازگردد.
در هستی، بازگشت به عقب ناممکن است.
رودخانه باید ریسکِ ورود به اقیانوس را بپذیرد
چون فقط در این صورت است که ترسش از بین می‌رود
چون درست در همین‌جاست که رودخانه متوجه می‌شود که ماجرا ناپدید شدن در اقیانوس نیست بلکه...
اقیانوس شدن است.
دیدگاه ها (۲)

يه شب قشنگ ...🌙 يه دل خوش ... یه جمع صمیمی ...😍 ...

سلام زندگی🌱قدر باهم بودناتونو بدونیدبدون همدیگه اصلا قشنگ نی...

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ "ﻣﺪﺍﺩ ﺭﻧﮕﯽ" ﺍﺳﺖ!می‌توﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺷﺎﺩﺗﺮﯾﻦ ﺭنگ‌ها ﺷ...

صبا وقت سحرگویی ز کوی یار می آیدکه بوی او شفای جان هر بیمار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط