نه هرگز شب را باور نکردم چرا ه در فراسوها

‏نـه هـرگـز شـب را بـاور نکـردمـ چـرا ڪـه در فـراسـوهـاے دهـلـیـزش
بـہ امـیـد دریـچـه ئـی دل بـسـتـه بـودمـ ..

#احـمـد_شـامـلـو
دیدگاه ها (۱۶)

پاییز...برای منی که هرگز نداشتمتپر است از لحظات شیرین و زیبا...

در خیـــــال یڪ رویاے ڪاغذ ےای ڪاش رویاهایـــــمانڪاغذ پاره ...

:(

شب هادردها به توان می رسند...و تواناتر از همیشهتاوان تمام رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط