عید از راه آمد و انداخت یاد او مرا

عید از راه آمد و انداخت یاد او مرا
سال نو پر کرد از آویشن و "آهو" مرا!

خانه ی دل را تکاندم، خانه ی دل را تکاند
من به دور انداختم بدخواه او را، او مرا

او نسیم نوبهار و من نهالی بی قرار
می کشد این سو مرا و می کشد آن سو مرا

کاش از راهی که رفته، بازگردد سوی من
مثل آن ایام بنشاند سر زانو مرا

کاش می دانست یک روحیم اما در دو تن
آن که دعوت کرد سوی جنگ رویارو مرا!

نیش خوردم از کسی که نوشدارو بوده است
عاقبت انداخت سال "مار" از زانو مرا




#علیرضا_بدیع
دیدگاه ها (۵)

جرات گاهی به همین سادگی ستلباس ات را بپوشیمنتظر کنار خیابان ...

لیوانی آب باشد وخُرده ای نان ودست های تو هیچ پرنده ای به اند...

بهشت یعنی یک موسیقی ملایم باشد#تو اینجا باشیسرت روی پایمدست ...

آیا شده از شدت دلتنگی و غصههی بغض کنی,گریه کنی,شعر بخوانی #س...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط