خیابان پشتیمان یک نجاری بود که من عاشق نجارش بودم

خیابان پشتی‌مان یک نجاری بود که من عاشق نجارش بودم
عاشق خودش و آن مدل قدیمی سبیلش
تضاد قشنگی بود مدل موهای امروزی اش و سبیل های قبل انقلابی اش
ماهی سه دفعه دست کم بهانه ای جور می‌کردم و بخاطرش و به بهانه ی خرده چوبی، تخته ی آشپزخانه ای، سفارش قفسه ای به نجاری می رفتم...
عاشق استایلش بودم پشت آن دستگاه چوب بری
عینک ایمنی هم به این لعنتی می آمد
خودم هم نمی دانستم چطور دل بسته بودم
فقط میدانستم آرزو دارم جای آن تیر و تخته هایی باشم که دور و برش بود
همان قدر نزدیک همان قدر مهم
چندوقتی گذشته بود که برای سفارش کتاب خانه ای به نجاری رفتم
نجاری شلوغ بود و دست نجار جان جعبه ای شیرینی
توی دلم داشتم هرچیزی را برآورد می‌کردم
که سمتم آمد و جعبه ی دانمارکی را گرفت جلویم;
گنگ نگاهش کردم که کارگرش از دور داد زد;
بخور همسایه، رییس دوماد شده!!'
شاید آن لحظه من اَفراهای جنگل آمازون بودم که در شعله ها می سوختند و یک به یک می افتادند
نگاهش کردم عمیــــــــــق
آنقدر که بدانم یعنی هیچوقت نفهمید دوستش دارم؟؟
هیچ چیز توی چشم هایش نبود
با دست جعبه را آرام پس زدم و گفتم:
من به دانمارکی آلرژی دارم
و نجاری را ترک کردم..
و اصلا هم روی زبانم نیامد که بگویم مبارک است
چون
مبارک نبود
عشقی که یک طرفش او بود و طرف دیگرش من نبودم..
'
حالا سال‌ها از آن روزها می‌گذرد و من فهمیده ام نمی‌شود به اجبار کسی را عاشق کرد;
نمی شود خودت را توی چشم کسی ببینی;
و به قول معروف
عشق آمدنی بود نه آموختنی..
فقط ای کاش آن روز به نجار جان گفته بودم مبــــــــــارڪ ..
.
.
پیج‌اصلی=@snouwy
نویسنده: نسرین‌قنواتی
#عکس ، #عشق ، #ویسگون
دیدگاه ها (۸)

امروز یک نفر برایم اشتباهی فرستاد:"کجایی ؟!"دلم هری فرو ریخت...

+ اهل کجایی؟ - من؟ از اهالی آغوشش ، متعلق به سمت چپ سینه‌اش ...

یعنی واقعا دیگه به من فکر نکردی؟اونجایی که کنارش راه رفتیاون...

در کودکی عاشق بادکنک بودم امکان نداشت با پدر و مادرم به سوپر...

درخواستی🖤🩸🩸

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

P⁷لباس تینا لباس روزی لباس جینی لباس کیتی لباس سواویو تینا ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط