عشق مافیایی من:)
عشق مافیایی من:)
P_16
انداختمش رو تخت و لباس کوتاهی که پوشیده بودو از تنش در آوردم و شروع کردم به بوسیدن بدنش تنظیم کردم و واردش کردم(بچه ها یونگی جوری نمیکنه که لانا حامله شه👍)
دیگه خسته شدم کشیدم بیرون و بوسه ای به لب لانا گذاشتم رفتم سمت حموم آب گرم رو باز کردم وان پر شد رفتم لانا رو بغل کردم
و بردم حموم گفت خودم خودمو می شورم باشه ای گفتم و از حموم اومدم بیرون
ویو کوک
رفتم سمت اتاق رئیس در زدم گفت بیا تو رفتم تو
نامجون: چی شد کسی رو پیدا کردی
کوک:( کوک تو دلش) من واقعا از اون دختر خوشم میاد نمی تونم بهش آسیب بزنم
کوک: بله قربان
نامجون: خوبه کمکم بهش نزدیک شو و ازش اتفاق هایی که در طول روز تو عمارت می افته بپرس
کوک: چشم
نامجون: میتونی بری
کوک: تعظیم کردم و از اتاق اومدم بیرون
(نامجون بزرگ ترین مافیای کره بعد از یونگی و بزرگ ترین دشمن یونگی)
ادامه دارد.........
۱۰لایک
P_16
انداختمش رو تخت و لباس کوتاهی که پوشیده بودو از تنش در آوردم و شروع کردم به بوسیدن بدنش تنظیم کردم و واردش کردم(بچه ها یونگی جوری نمیکنه که لانا حامله شه👍)
دیگه خسته شدم کشیدم بیرون و بوسه ای به لب لانا گذاشتم رفتم سمت حموم آب گرم رو باز کردم وان پر شد رفتم لانا رو بغل کردم
و بردم حموم گفت خودم خودمو می شورم باشه ای گفتم و از حموم اومدم بیرون
ویو کوک
رفتم سمت اتاق رئیس در زدم گفت بیا تو رفتم تو
نامجون: چی شد کسی رو پیدا کردی
کوک:( کوک تو دلش) من واقعا از اون دختر خوشم میاد نمی تونم بهش آسیب بزنم
کوک: بله قربان
نامجون: خوبه کمکم بهش نزدیک شو و ازش اتفاق هایی که در طول روز تو عمارت می افته بپرس
کوک: چشم
نامجون: میتونی بری
کوک: تعظیم کردم و از اتاق اومدم بیرون
(نامجون بزرگ ترین مافیای کره بعد از یونگی و بزرگ ترین دشمن یونگی)
ادامه دارد.........
۱۰لایک
۳.۴k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.