این تن خسته ز جان تا به لبش راهی نیست

این تن خسته ز جان تا به لبش راهی نیست
کز فلک پنجه قهرش به گلو می بینم

#شهریار
دیدگاه ها (۱)

پرهیزگار باش که دادار آسمان فردوس جای مردم پرهیزگار کرد #سعد...

زمانه قرعه‌ی نو می‌زند به نام شماخوشا شما که جهان می‌رود به ...

گل بی خار درین غمکده کم سبز شوددست در گردن هم، شادی و غم سبز...

دلم هوای تو دارد ، هوای زمزمه اتبخوان که جاری آواز جویبار تو...

انگار که گوش شنوا نیست در این شهر

صدایت جان دوباره می دهد به تن خسته من... به سراغ تو شبی با ت...

در پس پرده بسی راز نهان می بینمیک جهان عشق در این کنج جهان م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط