آمدم سر بزنم شعر بخوانم بروم

آمدم سر بزنم شعر بخوانم بروم...!
آنقدر دلزده هستم که نمانم بروم...

به همین کوچه و این خانه و دیوار اتاق
و به آیینه سلامی برسانم بروم...!!

آخرین بار به لبهات کمی زل بزنم
به دلم طعم لبت را بچشانم بروم...!

یک کمی خاطره جا مانده که بردارم و بعد
تن رنجور خودم را بکشانم بروم...

بغض هم واسطه شد خواست دلت را ببرد
تو خریدار نشو، زود برانم بروم...

باز باران زده در گوشه ی چشمم، باید
اشک... در دفتر شعرم بچکانم بروم.....
دیدگاه ها (۶)

کنارم که هستیزمان هم مثل من دستپاچه میشودعقربه ها دوتا یکی م...

.آدم‌های زیبا و دوست ‌داشتنی به صورت تصادفی به وجود نمی‌‌آین...

"تو" کنارم باشیمن آنقدر میخندم که مبادا خنده ی دیگری را ببی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط