دلبر دیرین بازیگوش من...
دلبر دیرین بازیگوش من...
عطر تو پیچیده در آغوش من...
شهر از بوی نگاهت پر شده...
گل فروشان نانشان آجر شده...
** ندیده مثل تو این گونه یار...
کوزه ای لبریز و چشمانی خمار...
دلبر من ،ماه بازیگوش من...
بی تو میپیچد به خود آغوش من.....
تا لبت ساییده بر فنجان من...
جسم غم جاری شده در جان من...
آه ،لب اینقدر آفت خیز نیست...
تشنه را از بوسه ات پرهیز نیست...
طعم باران میدهد لبهای تو...
مزه جان میدهد لبهای تو...
کاشکی من میشدم خال لبت...
مثنوی هایم همه مال لبت...
عطر تو پیچیده در آغوش من...
شهر از بوی نگاهت پر شده...
گل فروشان نانشان آجر شده...
** ندیده مثل تو این گونه یار...
کوزه ای لبریز و چشمانی خمار...
دلبر من ،ماه بازیگوش من...
بی تو میپیچد به خود آغوش من.....
تا لبت ساییده بر فنجان من...
جسم غم جاری شده در جان من...
آه ،لب اینقدر آفت خیز نیست...
تشنه را از بوسه ات پرهیز نیست...
طعم باران میدهد لبهای تو...
مزه جان میدهد لبهای تو...
کاشکی من میشدم خال لبت...
مثنوی هایم همه مال لبت...
۲.۱k
۲۸ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.