در کوره راه زندگی آغاز را گم کرده ام

در کوره راه زندگی ، آغاز را گُم کرده ام
درهای و هوی این زمان، آواز را گُم کرده ام

مرداب سان شد زندگی، پوسیدگی، پوسیدگی
ازبس که ماندم در قفس، پرواز را گُم کرده ام

دراین جهان یک همنفس، پیدا نشد جز خارو خس
درسینه دارم رازها، همراز را گُم کرده ام

ناساز شد هرساز من، بیگانه شد دمساز من
سوزم کجا، سازم کجا، دمساز را گُم کرده ام

سنگ صبوری داشتم، با او سرودی داشتم
آن نغمه ساز زندگی پرداز را گُم کرده ام

در دل هزاران گفتنی، دارم زبیداد زمان
از بی زبانی قدرت ابراز را گُم کرده ام

نازم بکش، نازم بکش، کز زندگانی خسته ام
درعمر بی فرجام خود، اعجاز را گُم کرده ام
💖 💖 💖 💖 💖 💖 💖 💖 💖 💖 💖 💖 💖 💖 💖 💖 💖 💖 💖 💖 💖 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔
دیدگاه ها (۱)

می‌نویسم تا زنی را که دوست دارماز شهر بی‌شعر، شهر بی‌عشقشهر ...

من به دنبال کسی میگردمکه دلش پنجره ی بازِ نگاهم باشدو بدانم ...

وقتی میای انگار هزار ساله که اومدی:)وقتی میری انگار هزار سال...

چگونه ماهی ،خود را به آب می سِپُرَد !به دست موجِ خیالت سپرده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط