از راه می رسی و حرف می زنی

از راه می رسی و حرف می زنی
سرزمینهای آفتابی و سبز!
و من
گوش می سپارم
در این گوشه از جهان
که فراموش ات شده


چمدانت را باز می کنی
سوغاتی ها را می آوری
سهم من
یک جفت جوراب لی وایز است
و چند دست لباس زیر

آخر شب
به حمام می روی
وقتی رختها
روی بند می رقصند
وقتی قلبم
اسفند روی آتش است

فردا که بیاید
عزم رفتن می کنی
و من
در این گوشه فراموش شده از جهان
به وداع می ایستم #آرزو_نوری
دیدگاه ها (۱)

تازه ترین عکس ات را بفرست چشمهایت پیدا باشد و دست هایت به ...

#ساعتها عکس از #آرزو_نوری مرداد 93

با صبح چشمهای تو آغاز می شومخورشید من بتاب #آرزو_نوری

به گلدان خالی آب می دهم. چرا که روزی گیاهی در دل داشت، یک شا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط