بعد از تو حس و حال عجیبی در این تن است...
بعد از تو حس و حال عجیبی در این تن است...
قلبی که عاشقت شده در حال ِمردن است
آیا صدای ریزش قلبی شنیده ای..؟
چیزی شبیه ِ پنجره ها را شکستن است
زخمی عمیق در بدنم پرسه می زند...
اکنون درون ِ حنجره در زیر ِ گردن است
رگها گرفته و نفسم بند می شود...
پایان من رسیده و هنگام ِ رفتن است
میمیرم از جدایی و خونم به پای توست
اینک زمان حادثه ی جان سپردن است
البته سالیان زیادی ست مرده ام...
مرگی که مثل مردن ِیک شمع ِروشن است
حتی سراغ قبر مرا از کسی نگیر...
چون ذره های خاک تنم با تو دشمن است
این جمله را به مزارم نوشته اند...
شخصی که عاشقش شده ام قاتل ِ من است
قلبی که عاشقت شده در حال ِمردن است
آیا صدای ریزش قلبی شنیده ای..؟
چیزی شبیه ِ پنجره ها را شکستن است
زخمی عمیق در بدنم پرسه می زند...
اکنون درون ِ حنجره در زیر ِ گردن است
رگها گرفته و نفسم بند می شود...
پایان من رسیده و هنگام ِ رفتن است
میمیرم از جدایی و خونم به پای توست
اینک زمان حادثه ی جان سپردن است
البته سالیان زیادی ست مرده ام...
مرگی که مثل مردن ِیک شمع ِروشن است
حتی سراغ قبر مرا از کسی نگیر...
چون ذره های خاک تنم با تو دشمن است
این جمله را به مزارم نوشته اند...
شخصی که عاشقش شده ام قاتل ِ من است
۲۲۳
۰۱ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.