نیامدم که بخواهم کنار من باشی

:
نیامدم که بخواهم کنار من باشی
میان این همه بیگانه یار من باشی

دلم گرفته تر از بغض مهربان شماست
مباد آن که شما غمگسار من باشی

تو ای ستاره ی وحشی که کهکشان زادی
مخواه روی زمین بر مدار من باشی

من از اهالی عشقم، نه از حوالی جبر
خطاست این که تو در اختیار من باشی

ولی، نه! من که در اینجا دچار پاییزم
چگونه از تو نخواهم بهار من باشی

تو می توانی از آن چشم های خورشیدی
دریچه ای به شب سرد و تار من باشی

همیشه کوه بمان تا همیشه نام تو را
صدا کنم که مگر اعتبار من باشی
دیدگاه ها (۱۱)

کس نبود که فال قهوه‌ی مرا بگیردو نداند که تو محبوبِ منیکس نب...

تو کنارم باش اصلا شعرهایم مال توهر چه از تاثیر چشمت می سرایم...

آدمها باید یک چیز را درباره خودشان بدانند!من کجا خوشبختم؟و ل...

مانده ام اخر داستان های دلدادگی های امروزی چه‌میشود!؟اخرِ ای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط