دلمان برای روزهای خوبمان تنگ شده
دلمان برایِ روزهایِ خوبمان تنگ شده...
روزهایی که می شد در پیاده روهایِ ساده ی شهر قدم زد و شاد بود
شب هایی که می شد نگرانِ هیچ چیز نبود و خوابید
و آخرِ هفته هایی که می شد سفر کرد و از تهِ دل خندید.
دلمان لک زده برایِ یک قُلُپ چای که بدونِ بغض و حسرت از گلویمان پایین برود.
قمارِ سختی بود.
ما تمامِ دلخوشی مان را پایِ سادگی هایمان باختیم...
مایی که کاری به کارِ سیاست نداشتیم
مایی که اعتماد کرده بودیم ...
و چه نا جوانمردانه زمینمان زدند
ما ضربه ی سختی از سکوت و نجابتمان خوردیم.
انصاف نبود هم بسازیم و هم بسوزیم
انصاف نبود تاوانِ تصمیماتی را بدهیم که خودمان نگرفته بودیم.
ولی تسلیم نخواهیم شد.
دوباره بلند خواهیم شد و همه چیز را خواهیم ساخت.
ما از درد هایمان قوی تریم.
روزهایی که می شد در پیاده روهایِ ساده ی شهر قدم زد و شاد بود
شب هایی که می شد نگرانِ هیچ چیز نبود و خوابید
و آخرِ هفته هایی که می شد سفر کرد و از تهِ دل خندید.
دلمان لک زده برایِ یک قُلُپ چای که بدونِ بغض و حسرت از گلویمان پایین برود.
قمارِ سختی بود.
ما تمامِ دلخوشی مان را پایِ سادگی هایمان باختیم...
مایی که کاری به کارِ سیاست نداشتیم
مایی که اعتماد کرده بودیم ...
و چه نا جوانمردانه زمینمان زدند
ما ضربه ی سختی از سکوت و نجابتمان خوردیم.
انصاف نبود هم بسازیم و هم بسوزیم
انصاف نبود تاوانِ تصمیماتی را بدهیم که خودمان نگرفته بودیم.
ولی تسلیم نخواهیم شد.
دوباره بلند خواهیم شد و همه چیز را خواهیم ساخت.
ما از درد هایمان قوی تریم.
- ۳.۸k
- ۲۱ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط