دلمان برای روزهای خوبمان تنگ شده

دلمان برایِ روزهایِ خوبمان تنگ شده...
روزهایی که می شد در پیاده روهایِ ساده ی شهر قدم زد و شاد بود
شب هایی که می شد نگرانِ هیچ چیز نبود و خوابید
و آخرِ هفته هایی که می شد سفر کرد و از تهِ دل خندید.
دلمان لک زده برایِ یک قُلُپ چای که بدونِ بغض و حسرت از گلویمان پایین برود.
قمارِ سختی بود.
ما تمامِ دلخوشی مان را پایِ سادگی هایمان باختیم...
مایی که کاری به کارِ سیاست نداشتیم
مایی که اعتماد کرده بودیم ...
و چه نا جوانمردانه زمینمان زدند‌
ما ضربه ی سختی از سکوت و نجابتمان خوردیم.
انصاف نبود هم بسازیم و هم بسوزیم
انصاف نبود تاوانِ تصمیماتی را بدهیم که خودمان نگرفته بودیم.
ولی تسلیم نخواهیم شد.
دوباره بلند خواهیم شد و همه چیز را خواهیم ساخت.
ما از درد هایمان قوی تریم.
دیدگاه ها (۱)

- به اعتبارِ وجودِ توست که یک زن قهر می‌کند! به اعتبارِ مرد ...

بعضی وقتا سکوت میکنیچون اینقدر رنجیدی که نمیخوای حرفی بزنی…ب...

ﻣﺮﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﻗـــﺎﻧـــﻮﻥ ﺩﺍﺭﺩ !ﺍﻟﮑﮯ ﻧﯿﺴﺘـ !ﺑﺎﯾـﺪ ﻣﺤﮑﻤـ ﺑﺎﺷﮯ ،ﻣﺘﯿ...

هیچکس ﺭﺍﺑﻬﺘﺮین ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺧﻄـــــﺎﺏ ﻧﮑﻦ ...ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ،ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﻬﺘ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط