فیک وقتی دخترشی اما همیشه بین تو و برادرت فرق میذاشت
Part 59
÷دوستت دارم دارم مامان....نگرانم نباش...باز برمیگردم
٪منم خیلی دوستت دارم دختر خوشگلم
÷خب دیگه دارم میرم مامانی فعلا
٪فعلا عزیزم....مواظب شوهر منم باشیا!!!
÷حتما مامان خیالت تخت
ات ویو:از مامان و لوکا خداحافظی کردم و یه ماشین اومد دنبال من و بابا..با هم چمدون ها رو گذاشتیم داخل ماشین...و رفتیم داخل نشستیم.....ماشین شروع کرد به حرکت...چندباری متوجه شدم که باب میخواد باهام صحبت کنه...اما انگار حرفاشو قورت داد.....سکوتمون با صدای راننده که گفت رسیدید به پایان رسید
€خب بریم وسایل رو بگیریم
÷باشه اومدم
شوگا ویو:بعد از اینکه وسایل رو از تو ماشین برداشتیم رفتیم داخل فرودگاه....کارای لازم رو کردیم و نشستیم تا هواپیما برسه که سوار شیم.......دیگه نمیتونستم تحمل کنم باید حرفا بهش میزدم....لیاقتش بیشتر از یه عذرخواهی سادست....دور و اطراف رو نگاه کردم دیدم روی یه صندلی نشسته...رفتم سمتش
€میتونم اینجا بشینم؟
÷آره حتما
€ممنونم
....
......
*دوباره سکوت*
€ا.ت؟
÷بله؟
€من متاسفم.....بخاطر همه ی اون کار هایی که کردم
÷منظورت چیه؟
€بخاطر اینکه پدر بدی بودم.....بخاطر اینکه کنارت نبودم...میدونم آدم خیلی بدیم.....حتی به عنوان پدرت توی شرایطی که بیشتر از همه من رو نیاز داشتی کنارت نبودم....شرمندم که به عنوان یک پدر نتونستم مسئولیت هام رو درست انجام بدم.....واقعا متاسفم...و نمیدونم چجوری ازت عذرخواهی بکنم...واقعا ازت عذر میخوام ات.....کاشکی میتونستم زمان رو به عقب برگردونم و همه ی کارایی که کردم رو پس بگیرم.....امیدوارم یه روزی برسه که منو ببخشی.....
سلاممم.....چطوریننن؟؟🌱🌱🌱
واقعا بخاطر نبودن های پی در می معذرت میخوام🙃
دمتون گرم که نا اینجا بودین🫂
خیلیی دوستتون دارم🫀🫀
دیگه به امید خدا اگه تنبلیم نیاد فعالیت میکنم😁😁😁
نمیدونید چقدر سخته ایده داشتن ولی حوصله نداشتن😐😐🤌🏻🤌🏻🤌🏻
÷دوستت دارم دارم مامان....نگرانم نباش...باز برمیگردم
٪منم خیلی دوستت دارم دختر خوشگلم
÷خب دیگه دارم میرم مامانی فعلا
٪فعلا عزیزم....مواظب شوهر منم باشیا!!!
÷حتما مامان خیالت تخت
ات ویو:از مامان و لوکا خداحافظی کردم و یه ماشین اومد دنبال من و بابا..با هم چمدون ها رو گذاشتیم داخل ماشین...و رفتیم داخل نشستیم.....ماشین شروع کرد به حرکت...چندباری متوجه شدم که باب میخواد باهام صحبت کنه...اما انگار حرفاشو قورت داد.....سکوتمون با صدای راننده که گفت رسیدید به پایان رسید
€خب بریم وسایل رو بگیریم
÷باشه اومدم
شوگا ویو:بعد از اینکه وسایل رو از تو ماشین برداشتیم رفتیم داخل فرودگاه....کارای لازم رو کردیم و نشستیم تا هواپیما برسه که سوار شیم.......دیگه نمیتونستم تحمل کنم باید حرفا بهش میزدم....لیاقتش بیشتر از یه عذرخواهی سادست....دور و اطراف رو نگاه کردم دیدم روی یه صندلی نشسته...رفتم سمتش
€میتونم اینجا بشینم؟
÷آره حتما
€ممنونم
....
......
*دوباره سکوت*
€ا.ت؟
÷بله؟
€من متاسفم.....بخاطر همه ی اون کار هایی که کردم
÷منظورت چیه؟
€بخاطر اینکه پدر بدی بودم.....بخاطر اینکه کنارت نبودم...میدونم آدم خیلی بدیم.....حتی به عنوان پدرت توی شرایطی که بیشتر از همه من رو نیاز داشتی کنارت نبودم....شرمندم که به عنوان یک پدر نتونستم مسئولیت هام رو درست انجام بدم.....واقعا متاسفم...و نمیدونم چجوری ازت عذرخواهی بکنم...واقعا ازت عذر میخوام ات.....کاشکی میتونستم زمان رو به عقب برگردونم و همه ی کارایی که کردم رو پس بگیرم.....امیدوارم یه روزی برسه که منو ببخشی.....
سلاممم.....چطوریننن؟؟🌱🌱🌱
واقعا بخاطر نبودن های پی در می معذرت میخوام🙃
دمتون گرم که نا اینجا بودین🫂
خیلیی دوستتون دارم🫀🫀
دیگه به امید خدا اگه تنبلیم نیاد فعالیت میکنم😁😁😁
نمیدونید چقدر سخته ایده داشتن ولی حوصله نداشتن😐😐🤌🏻🤌🏻🤌🏻
- ۲۴.۹k
- ۱۲ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط