و کسی چه می داند من چگونه از تو گذر کردم تا، تو به هرچه ک
و کسی چه میداند من چگونه از تو گذر کردم تا، تو به هرچه که میخواستی، برسی!
خستهای بر کف خیابان شدهام که، صدای مردم شهر، برایش عذابآورترین موسیقی جهان است.
ثانیهای کاش میشد، زمان میایستاد! من نفسی میکشیدم! باری دیگر، میفهمیدم زندگی جهنمیاست که با هربار گذرش، آتشی بر جانم میافکند و مرا میسوزاند.
و این بود دلنوشتهی منِ درگیرِ عشق که، حکم پسر بودنم از هزاران قطره اشکم، دورم کرد...!
خستهای بر کف خیابان شدهام که، صدای مردم شهر، برایش عذابآورترین موسیقی جهان است.
ثانیهای کاش میشد، زمان میایستاد! من نفسی میکشیدم! باری دیگر، میفهمیدم زندگی جهنمیاست که با هربار گذرش، آتشی بر جانم میافکند و مرا میسوزاند.
و این بود دلنوشتهی منِ درگیرِ عشق که، حکم پسر بودنم از هزاران قطره اشکم، دورم کرد...!
۲.۸k
۰۶ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.