ای که یه لطف ودلبری از دو جهان زیاده ای
ای که یه لطف ودلبری از دو جهان زیاده ای
ای که چو افتاب ومه دست کرم گشاده ای
صبح که افتاب خود سر نزدست از زمین
جان جهان نمای را یز که جان نهاده ای
مهدی مهتدی تویی رحمت ایزدی تویی
روی زمین گرفته ای داد زمانه داده ای
مایه صد ملامتی شورش صد قیامتی
چشمه مشک دیده ای .خوشش خنب باده ای
سر نبرد هر انکه او سر کشد از هوای تو
زانکه به گردن همه بسته تر از قلاده ای
خیز دلا وخلق را سوی صبوح بانگ زن
گر چه ز دوش بیخودی بی سر وپا فتاده ای
ای که چو افتاب ومه دست کرم گشاده ای
صبح که افتاب خود سر نزدست از زمین
جان جهان نمای را یز که جان نهاده ای
مهدی مهتدی تویی رحمت ایزدی تویی
روی زمین گرفته ای داد زمانه داده ای
مایه صد ملامتی شورش صد قیامتی
چشمه مشک دیده ای .خوشش خنب باده ای
سر نبرد هر انکه او سر کشد از هوای تو
زانکه به گردن همه بسته تر از قلاده ای
خیز دلا وخلق را سوی صبوح بانگ زن
گر چه ز دوش بیخودی بی سر وپا فتاده ای
- ۴۲
- ۱۱ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط