گفتم مگر ز رفتن

گفتم مگر زِ رفتن،

غایب شوی زِ چشمم

آن نیستی که رفتی،

آنی که در ضمیری...






سعدی
دیدگاه ها (۱)

بین رنج بردن و هیچ ، به ما حق انتخاب داده اند.من ، رنج را بر...

‎ما جایی مثل همین اوقات بی حوصله‎زاده شده ایم‎و گرنه چرا،این...

نمی‌دانم چرا فکر می‌کنم سکوت توی گوشی تلفن سنگین‌ترین سکوت‌ه...

دم می‌جنبانددعا می‌خواندو صدایی از او شنیده نمی‌شودراضی است ...

جان پرورم گهی که تو جانان من شویجاوید زنده مانم اگر جان من ش...

گفت چرا از آنجا رفتی؟گفتم چون گاهی اوقات حتما نباید شمشیر به...

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد #سعدی_ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط